من یک نویسنده ام
در "من یک نویسندهام"، نویسندگی و تصویرسازی به فعالیتی سرگرمکننده تبدیل شده و به نحوی ساختارمند با کودک تعامل می شود تا قلم به دست بگیرد و از لایههای عمیق رفتاری و درون اسرارآمیز خود پرده بردارد. هر کودکی کم و بیش میتواند احساسات و ادراکاتش را به زبان بیاورد ولی وقتی قلم به دست میگیرد، تمرکز بیشتر و بیان عمیقتری دارد. به قول حکیم سخن، سعدی شیرازی: «قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی!».در این کتاب، مجموعه ای از داستانکهای ناتمام با ساختاربندیها و روشهای گوناگون تدوین شده است. این به کودک اجازه میدهد تا به آسانی به عرصۀ نویسندگی قدم گذارد. همچنین در صفحۀ روبروی هر داستانک، کودک میتواند بازتاب داستانی خود را به زبان تصویر، شکلها و رنگها در سه قاب ترسیم کند.
سنگ، کاغذ، گلسنگ
سلام من ریسه ریزه هستم 8 سالمه. من یک گلسنگم اما نه گل هستم نه سنگ! میدونی ما هم مثل درخت ها با آب و اکسیژن و نور غذا می سازیم. و وقتی که دنبال جواب یه سوال هستم سراغ کتابخونم میرم. مامان قصه ما گیاهان زیادی را میشناسه و به عنوان دارو از اونا استفاده میکنه و به خاطر یه دلایلی در کتاب آمده است مجبور شدیم به خانه عموم برویم.
در این کتاب به مامان و باباها میگه که مواظب باشند در طبیعت زباله نریزند و یا با دود کارخونه ها هوا و خاک را آلوده نکنند که باعث از بین رفتن موجودات و آلودگی هوا بشه و برای خود بچه های هم ضرر داره.
زنگوله خوش آواز
ماجرای داستان این کتاب واقعی بوده و گوشهای از زندگی شهید فتحالله قنبری است. او وقتی از مدرسه برمیگشت برای کمک به پدرش به مزرعه میرفت. به چرای گله و صدای زنگولۀ گوسفندان علاقۀ خاصی داشت و همیشه زنگولهای به گردن خود میانداخت. پانزده ساله بود که به جبهه رفت و زنگوله را نیز با خود به آنجا برد. صدای زنگوله شور و حال عجیبی برای او و دیگر همرزمانش ایجاد میکرد. فتحالله بعد از چهار ماه حضور در جبهه بر اثر انفجار مین به شهادت رسید و همان زنگوله موجب شناسایی او شد.