بماند به یادگار
عشق جوانی (خاطرات شفاهی سعید ریاضیپور)
برشی از کتاب
با سروصورتی خونی وارد سنگر شدم. حاجاحمد بیقرار ایستاده بود، پرسید:ـ چه خبر؟!هول کرده بودم، مثل رمز بیسیم به حرف افتادم:ـ آقامهدی آسمونی شد!حاجی کلافه شد. چند قدم دور خودش زد. مدام دست به سر و ریشش کشید. روی دوزانو نشست و گریه کرد. با گریۀ شدید حاجاحمد بغضم ترکید. بعد از چند دقیقه ایستاد به نماز. دو رکعت نمازش که تمام شد، آب بود روی آتش. حاجی آرام شد.فرمول مبارزه
تاریخ پر افتخار ایران ما، اگرچه ستارگارن پرآوازه و بی شماریِ در آسمان خود جای داده؛ اما چه بسیارند قهرمانان گمنامی که برایِ حفظ و پیشرفت وطن، رنجهایِ بسیار به جان خریدهاند و کشور و مردم را در بزنگاههایِ پر خطر و پیچهایِ بزرگِ تاریخی نجات دادهاند. مردانی که در پی کسبِ شهرت نبودند و به کمک پشتکار و زیرکی خود توانستند نقشههایِ شوم بدخواهان را نقش برآب کنند. محمدباقربه این نتیجه رسید که اولین قدم در راه مبارزه با استعمار، مجهز شدن به ِسلاح علم و دانش است وی با مسلط شدن به زبان انگلیسی دستیارِپزشک حاذقی شد و همچنین با طراحی 80 اطلس جغرافیایی به پیشرفت علم کمک کرد. به همت ایشان، خیریّهها و مراکزدرمانی بسیاری مانند بیمارستان عسکریه، آزمایشگاه مهدیه و زایشگاه نرجس خاتون بنا شد. با بصیرت خود رویدادهایِ جهانی را دائماً رصد میکرد. دربارۀ این رویدادها ساکت نبود و موضع گیریِهایِ روشن و تحلیلهایِ سازنده و پیشبینیهایِ دقیقی داشت. پینمای فرمول مبارزه روایتی از حوادث و داستانهایی جذّاب و خواندنی از زندگی این قهرمان بزرگ است.