نمایش 9 24 36

امام حسینی ها

250,000 تومان
امام حسینی ها مجموعه ای از تصاویر ، زندگی نامه و وصیت ‌نامه چهارده فرمانده شهید لشکر 14 امام حسین (علیه السلام) اصفهان است؛ این مجموعه به سه زبان فارسی و عربی و انگلیسی می باشد.
برشی از کتاب
در بعضی از مواقع، انسان خود را در راهی می‌بیند که در آن راه یا باید کشته شدن در راه خدا و در خون خود غوطه ‌ور شدن را انتخاب کند یا سر تعظیم(جلوی ظلم) فرود آوردن را. که مردان خدا، راه اول را انتخاب می‌کنند که تا حکومت حق جاری شود.

جایش پیش خودم است (سردار شهید قربان‌علی عرب به روایت نرگس قدوسی)

مجموعه کتاب های است که به محبت های عمیق این آدم‌ها می پردازد. آدم‌هایی که مثل ما بوده‌اند و رشته‌های محبت آن‌ها را به بقیه وصل کرده بود. محبتی که سرجایش ماند اما نرم نرم نقطۀ اتصال رشته‌ها از زمین بریده شد. این کتاب در مورد شهید قربان علي عرب، او قائم مقام عملياتي لشكر14 امام حسين بود. و در سال 1336 (همزمان با عيد قربان)متولد شد. اودر سال 1357 با نرگش قدوسی ازدواج کرد.و در سال 1364 در شرق دجله به شهادت رسید.

ستاره اما بر خاک: زندگی‌نامه داستانی شهید سیدابراهیم میرکاظمی

سردار شهید محمد ابراهیم همت: "من توصیه می کنم کسی با کفش سر مزار شهید میرکاظمی حاضر نشود. سیدابراهیم از اولیا الله بود." ستاره اما بر خاک زندگی نامه ای داستانی از شهید سید ابراهیم میرکاظمی است."گروه لحظه‌های بی‌نشانی" جلسۀ دوم ملاقات ما با خانوادۀ شهید، قبل از عید نوروز 1391 بود .حین مصاحبه میزبان مدام به ما تعارف میکرد که میوه هایتان را میل کنید. در آخر هم با بغض گفت: شما مهمونای ما نیستید، مهمونای سیدابراهیم هستید و ادامه داد: چند ماه پیش خواب دیدم سیدابراهیم اومده خونۀ ما، هر جا می‌رفتم دنبالم می‌اومد و مدام عذرخواهی می‌کرد. رفتم توی آشپزخونه دنبالم اومد. داشتم داخل استکان‌ها چای می‌ریختم، کنارم ایستاد و گفت: می‌دونم خیلی کار داری شرمندم، ولی اینام برام خیلی عزیزند. ازشون خوب پذیرایی کن لطفا. خوابش را که تعریف می‌کرد هر سه نفرمان گریه می‌کردیم. با یک حساب ساده می‌شد فهمید که تاریخ خوابش با زمان تشکیل گروه لحظه‌های بی‌نشانی یکی بود.

برشی از کتاب

حسین خرازی حسابی عصبانی شده بود. گفت: این چه مسخره بازیه که درآوردید. گردان شما تمام پادگان رو به هم ریخته. هیچ معلومه چی کار دارید می‌کنید. از تمام لشکرا و گردانا دارند تماس می‌گیرند از چه سلاحی استفاده کردید که صداش این قدر وحشتناکه. هر چیزی حد و حسابی داره. نه به اون دعا کمیل دو شب پیش تون که مثل توپ تو پادگان صدا کرد با اون حال و هوای معنوی بچه‌هاتون، نه به این سر و صداهای عجیب و غریب...

گفتارهای آسمانی (جلد اول)

120,000 تومان
حاج حسین خرازی در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد در اولین خط دفاعی مقابل عراقی‌ها در منطقه دارخوین به مدت ۹ ماه با کمترین تجهیزات در این منطقه استقامت کرد. در عملیات کربلای ۵ با انفجار خمپاره‌ای سردار بزرگ در روز جمعه سال ۱۳۶۵ در ۲۹ سالگی شهید شد؛ بنا به سفارش خودش قطعه شهدا در میان یاران بسیجی اش به خاک سپرده شد.گفتارهای آسمانی مجموعه کامل سخنرانی های سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر مقدس 14 امام حسین (ع) تا پایان سال 1363 است. این مجموعه دو جلدی می باشد.
برشی از کتاب
سال اول جنگ یکسال بود که شاید از لحاظ موفقیت ما پیروزی چندانی نداشتیم؛ چرا که درست بر اساس استراتژی نبود ارتش، به ما حمله کرد و البته قضایای سیاسی دیگری هم دارد که حالا ما از بُعد نظامی به این قضیه نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این‌ها چون آرایش ارتش را می‌دانستند و دقیقا عدم انسجام، عدم هماهنگی و عدم ما فرماندهی قوی، منسجم و قاطع در ارتش را می‌دیدند، به فکر این افتادند که چند روزی شاید بساط جمهوری اسلامی نوپا را می‌توانند برچیند. اما با این پیام روح افزای امام، با این پیامی که امام فرمودند، بالافاصله نیروها سرازیر شدند، آن هم نیروهایی که در ابتدا اصلا رزم ندیده بودند، سلاح به دست نگرفته بودند، آمدند و شروع کردند به آموزش و بلافاصله یاد گرفتند و سازمان دهی شدند.

گفتارهای آسمانی (جلد دوم)

75,000 تومان
حاج حسین خرازی در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد در اولین خط دفاعی مقابل عراقی‌ها در منطقه دارخوین به مدت ۹ ماه با کمترین تجهیزات در این منطقه استقامت کرد. در عملیات کربلای ۵ با انفجار خمپاره‌ای سردار بزرگ در روز جمعه سال ۱۳۶۵ در ۲۹ سالگی شهید شد؛ بنا به سفارش خودش قطعه شهدا در میان یاران بسیجی اش به خاک سپرده شد. گفتارهای آسمانی مجموعه کامل سخنرانی های سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر مقدس 14 امام حسین (ع) از سال 1364 تا پایان سال 1365 است . این مجموعه دو جلدی می باشد.

برشی از کتاب

برادرها باز هم شاید امر برایشان هنوز روشن نشده، ما گفتیم که امام اینطوری می‌فرمایند، حالا تکلیفی که امام فرمودند، این طوری است و باز هم می‌فرمایند: (که اگر یک نفر در این جمهوری اسلامی باقی بماند، باید جنگ را ادامه بدهد)، ما اگر شیعه امام حسین(ع) هستیم، اگر می‌گوییم که (هل من ناصر)، اگر همین شعار امام حسین (هیهات منا الذله) را می‌گوییم، پس باید از هر قشری هستیم به جبهه بیائیم، حالا دانشجو یا دانش آموز هست که البته قشری که جبهه را تشکل می‌دهد، همین ها هستند، کس دیگری که نیست، ما آدم‌های خارجی که نداریم، یا بقال است، یا مغازه دار است، یا آهنگر است، یا دانش آموز یا دانشجو است و هرکس نسبت به تعهدی که دارد، باید به جبهه بیاید و خدای ناکرده اگر نیاید، مشمول آیات عذاب و احادیث نشوند_ همین امروز ما خدمت حاج آقا صنعتی بودیم، ایشان این حدیث را متذکر شدند_ این حدیث را که شما مصداق آن نیستید، اگر نیائید، خدای ناکرده خودمان را عرضه به میدان جنگ نکنیم، آن موقع شاید مصداق احادیثی که در باب افراد بد گفته می‌شود، بشویم.

هزار از بیست (سردار شهید رضا کریمی به روایت بتول بنکدار)

این مجموعه کتاب روایتی از شهید رضا کریمی است که در سال 1349 متولد شد و معاون لجستیک سپاه بود و در سال 1362 ازدواج کردند و بر اثر مجروحیت شیمیایی در سال 1381 به شهادت رسیدند.

یک ماه برای همیشه (سردار شهید حسن قربانی به روایت اشرف شیشه‌گر‏‫)

مجموعه از عشق باید گفت، مجموعه کتاب های است که به محبت های عمیق آدم ها می پردازد. آدم هایی که مثل ما بوده اند و رشته های محبت، آن ها را به بقیه وصل کرده بود. محبتی که سرجایش ماند اما نرم نرم, نقطه ی اتصال رشته ها از زمین بریده شد. لشکر امام حسین(ع) از روزی که تاسیس شد در بیشتر عملیات ها چهارده گردان داشت. به نیت چهارده معصوم که گردان اباالفضل(ع) هم به این مجموعه اضافه شد. رفاقت و شجاعت و تقوا از ویژگی های این دلاورانی بود که در مجموعه ی لشکر امام حسین(ع) جمع شده بودند. اما حسن قربانی برای من خیلی عزیز بود. جوانی بود بسیار نورانی و مودب. خبر شهادت سردار سرفراز سپاه اسلام، حسن قربانی را صبح روز تاسوعا، فرمانده بزرگ حاج حسین خرازی به خانواده‌اش داد. پیکر مطهرش را در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپردند…

نزدیک است (سردار شهید اصغر جوانی به روایت زهرا جوانی)

این کتاب روایتی از شهید اصغر جوانی است. ایشان در سال 1340 متولد شدند و فرمانده سپاه بوکان بودند. در سال 1358 ازدواج کرده و در سال 1362 در سردشت مهاباد به شهادت رسیدند.