نمایش 9 24 36

این سنگر خالی نمی ماند

برگرفته از زندگی نامه و خاطرات شفاهی سردار رشید اسلام شهید قاسمعلی میراحمدی است. وی متولد 1331 در ورزنه به دنیا آمد. او در سال 1349 به استخدام راه آهن درآمد. و در عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان شرکت فعال داشت. در حملة بيت المقدس وارد گردان زرهي شد و هدايت يکي از تانک ها را به عهده گرفت و در همين عمليات بر اثر ترکش موشک از ناحيه سر مجروح شد. و سرانجام در سال1361 درعمليات محرم به شهادت رسید.

امضای خدا

این کتاب در مورد خاطرات سردار شهيد مجيد كبيرزاده است و در سال 1340 در نجف آباد به دنیا امد. در 31 شهریور سال 1359حمله ي همه جانبه عراق علیه ایران از زمین و هوا شروع شد. مجيد کبیر زاده از اولین رزمندگانی بود که با شروع جنگ به جبهه های دفاع مقدس شتافت. و در عمليات‌های متعددی شرکت كرد و رشادت های بسیاری از خود نشان داد. از جمله: عملیات ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین، رمضان، محرم و... او در سال 1365 بر اثر اصابت تركش خمپاره به آرزوی ديرينه خود یعنی فیض شهادت نائل آمد.

الان وقت استراحت نیست

این کتاب برگرفته از خاطراتی از حماسه و رزم شهید حسین قجه ای است. این شهید در سال 1337 در زرین شهر متولد شد و فرماندهی و هماهنگی تظاهرات منطقه بر عهده او بود و او نیز با تدبیر و شجاعتش روح ایثار و فداکاری را به جوانان شهر تزریق کرد.

از سازندگی تا جاودانگی

زندگی نامه شهید مهندس ولی الله نیکبخت، که در سال 1330 در روستای قهنویه در شهرستان مبارکه متولد شد. استان سیستان و بلوچستان را جهت خدمت و انجام وظیفه انتخاب نمود و به پیشنهاد یکی از اساتید خود به عنوان استاد سرباز، تدریس در دانشگاه زاهدان را قبول کرد.

أین عمار (شهید قربانعلی عرب)

20,000 تومان
مجموعه ستارگان درخشان بنا دارد خواننده اش را با یکی از سرداران شهید اصفهان مأنوس کند. که البته آنچه بیان می شود شرح بزرگی آن شهدا نیست که شرح بزرگی آنان داستانی است به بلندای یک عمر و اینها خاطراتی است کوتاه از زندگی سراسر بندگی شانخاطره‌های بازنویسی شده از روایت زندگی سردار شهید «قربانعلی عرب». او عید قربان سال 1336 در روستای مارکده شهرکرد کودکی متولد شد که خانواده اش به عشق مولای متقیان و اهل بیت (ع) نام او را قربانعلی نهادند.در سال 1356 برای انجام خدمت سربازی به پیرانشهر اعزام شد و پس از اتمام آن دوره به حماسه آفرینان انقلاب اسلامی پیوست. پس از آن راهی جبهه های جنوب شد و به صف رزمندگان انقلاب پیوست. او در حفر کانال خط شیر که به پیروزی اولین عملیات منظم سپاه اسلام با نام “فرماندهی کل قوا خمینی روح خدا (ره )” انجامید ،  نقش مؤثر و حضور فعال داشت و از آن پس مأوای خویش را در جبهه ها و نزد بسیجیان یافته،  استعداد بارز او در مسائل نظامی و تاکتیکی،  باعث شد مسؤولیت های بیشتری بر عهده اش بگذارند تا اینکه به عنوان جانشین عملیات لشگر امام حسین (ع) و مسؤول محور(جاده خندق) انتخاب گردید و سرانجام در دوازدهم اردیبهشت سال 1364 در جاده خندق (منطقه عملیاتی بدر) به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

برشی از کتاب

تفریح شان رفتن به گلستان شهدا بود. به ورودی گلستان که می رسیدند،  بچه ها را به خانم می سپرد و جدا می شد. زیارتشان که تمام می شد،  دوباره نزدیک خیابان همدیگر را می دیدند. می گفت: این جا بچه های شهدا هستند،  اگه ببینند این بچه ها بابا دارند دلشان می شکند،  ناراحت می شوند. به برادرش می‌گفت: دادا،  الان زمانه اقتضا می کند که ما دست بچه مان را نگیریم. چون هر لحظه ممکن است یک خانواده ی شهید پشت سر ما یا جلوی ما عبور کند،  همسر شهید یا بچه ی یتیمش ناراحت می شود، در روحیه شان اثر می گذارد...!

معلم (شهید غلامرضا آقاخانی)

20,000 تومان
ستارگان درخشان، عنوان مجموعه کتاب هایی است، که هر یک بنا دارد خواننده اش را با یکی از سرداران شهید اصفهان مأنوس کند. که البته آنچه بیان می شود شرح بزرگی آن شهدا نیست که شرح بزرگی آنان داستانی است به بلندای یک عمر, واین ها خاطراتی است کوتاه از زندگی سراسر بندگی شان . آبروی اندکمان را توان ضمانتی اگر باشد و چشمان بی رمغمان را ذوق باریدنی ، این مجموعه را نذر آرامش دل های مسموممان می‌کنیم مگر از بیماری برخیزد و دوباره نام معطر شهدا را در خویش زمزمه کند. در این خاطره ‌های بازنویسی شده به روایت زندگی سردار شهید «غلامرضا آقاخانی» پرداختیم. سردار شهید غلامرضا آقاخانی مهرماه سال 1337 هجری شمسی در خانواده‏ای مذهبی در شهرضا به‏ دنیا آمد. آقاخانی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به استخدام رسمی آموزش و پرورش درآمد و در سنگر مقدس علم و دانش به‏ عنوان معلم مشغول به انجام وظیفه گشت و ضمن آن در دانشگاه در رشته‏ ی معماری مشغول به تحصیل شد. سال 57 به‏ عنوان معلم در منطقه‏ ی کامو و جوشقان در120 کیلومتری کاشان یک سال و اندی خدمت کرد و فعالیت‏های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جهت آگاه کردن مردم آن منطقه انجام داد. شهید بزرگوار در طول سال‌های دفاع مقدس در عملیات‏های مختلفی از جمله بیت‌المقدس، رمضان، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر، خیبر و بدر به‏ عنوان مسئول مخابرات، فرمانده‏ی گردان و… حضور یافته و خاک شلمچه، جزیره‏ ی مجنون، خرمشهر و… را عرصه‏ ی‌ دلاوری ‌های بی ‏شمار خود ساخته بود.

برشی از کتاب

تصمیم گرفت دانشگاه را رها کند و به جبهه برود اطرافیان مرتب می‌گفتند: تو دانشجوی معماری هستی. برو سرکلاست! مهندسی ات را بگیر. بعضی ها هم می گفتند: مگه معلم نیستی؟ کجا می خوای کلاس و درس و تدریست را رها کنی و بری؟ خودش همه‌ی این ها را می‌دانست، ولی دیگر دلش اجازه ماندن نمی‌داد و حتی عقلش. همه چیز را رها کرد و به دانشگاه اصلی رفت.

مرد آهنین (شهید حاج ‌علی موحد‌ دوست)

20,000 تومان
ستارگان درخشان، عنوان مجموعه کتاب هایی است که هر یک بنا دارد خواننده اش را با یکی از سرداران شهید اصفهان مأنوس کند. که البته آنچه بیان می شود شرح بزرگی آن شهدا نیست که شرح بزرگی آنان داستانی است به بلندای یک عمر و اینها خاطراتی است کوتاه از زندگی سراسر بندگی شان. آبروی اندکمان را توان ضمانتی اگر باشد و چشمان بی رمغمان را ذوق باریدنی ، این مجموعه را نذر آرامش دل های مسموممان می‌کنیم مگر از بیماری برخیزد و دوباره نام معطر شهدا را در خویش زمزمه کند. این کتاب بخشی از خاطرات شهید علي موحد دوست است. سال 1337 در محله كردآباد اصفهان به دنيا آمد. در دوران جنگ تحميلي عراق عليه ايران فرماندهي تيپ دوم لشكر 14 امام حسين (ع) را بر عهده داشت و سال 1364 در خط پدافندي عمليات والفجر 8 به شهادت رسيد.

برشی از کتاب

صداي تپش قلب ها سكوت سنگر را مي شكست. حاج حسين خرازي نگران بود. نگران نيروهايش. نگران فرمانده هایش. نگران خرمشهر. صداي بي‌سيم بلند شد. - حسين حسين حسين، موحد - موحد به گوشم. - حسين آقا دستمون تو آبه. - كدوم آب؟ - اروند. - همان موضع را حفظ كن علي جون. - يا علي. حاج حسين قرارگاه را گرفت؛ -سلام عليكم، خرازي هستم. موحددوست رسيد كنار اروند. حسين مي خنديد، بچه ها گريه مي كردند. بچه ها مي‌خنديدند، حسين گريه مي كرد. خرمشهر آزاد شد...

مربی (شهید مسعود شعربافچی)

20,000 تومان
ستارگان درخشان، عنوان مجموعه کتاب هایی است که هر یک بنا دارد خواننده اش را با یکی از سرداران شهید اصفهان مأنوس کند. که البته آنچه بیان می شود شرح بزرگی آن شهدا نیست که شرح بزرگی آنان داستانی است به بلندای یک عمرواینها خاطراتی است کوتاه از زندگی سراسر بندگی شان . آبروی اندکمان را توان ضمانتی اگر باشد و چشمان بی رمغمان را ذوق باریدنی ، این مجموعه را نذر آرامش دل های مسموممان می‌کنیم مگر از بیماری برخیزد و دوباره نام معطر شهدا را در خویش زمزمه کند. این کتاب خاطرات «سردار شهید مسعود شعربافچی» با بیانی ساده و روان و مختصر پرداخته است. در سال 1342 در اصفهان به دنیا آمد؛ فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع) بود. وی در سال 1363 در عملیات «بدر» به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از یازده سال به آغوش وطن بازگشت.

برشی از کتاب

کار هر شبش بود. اصرار می‌کرد به پدر، برای رفتن به جبهه. شب جمعه بود. مثل همیشه بعد از کلی اصرار رفت داخل اتاق، شروع کرد به خواندن دعای کمیل. صدای بلند راز و نیاز و گریه‌هایش فضای خانه را پر کرده بود. آن قدر گریه کردکه همه را به گریه انداخت. انگار دعای کمیل معجزه کرده بود، بالاخره با همین حرف ها وکارهایش بود که اجازۀ پدر را گرفت و راهی شد.