همیشه پیش من میماند (سردار شهید یداله تقییار به روایت همسر شهید)
کتاب حاضر، روایتی داستانی از سرگذشت و خاطرات شهید «یداله تقی یار» از زبان همسر وی است. این کتاب با هدف آشنا ساختن جوانان با زندگی این شهید بزرگوار نگاشته شده است. او سومین شهید خانواده در خانواده ای مذهبی در رهنان متولد شد. وی از کودکی با روحیه ی مذهبی که در خانواده حکم فرما بود رشد نمود و همواره فردی وارسته و متقی بود. یار و همکار پدر بود. شهید بعد از انقلاب جزو اولین افرادی بود که در خیابان ها نگهبانی می داد و از انقلاب پاسداری می نمود. شهید بعد از درگیری کردستان پس از طی دوره ی 15 روزه در پادگان 15 خرداد به کردستان اعزام شد و مدت 6 ماه در منطقه ی کردستان با اشرار و اجانب درگیر بود و از ناحیه ی ران و شکم مجروح شد. بعد از آن به جبهه های جنوب رفت و در عملیات ها و جبهه های مختلف شرکت کرد. بالاخره در زمستان 65 عازم جبهه ی جنوب شد و با سمت فرمانده ی محور در لشکر 8 نجف اشرف وارد عملیات کربلای 5 گردید. سرانجام در سال 1365هنگام سرکشی به خط مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به فیض عظمای شهادت نایل گشت.
همسر شهید میگوید: به علت جراحاتش مجبور بود مدتی به منطقه نرود. در همان چند روز می خواست کار را تمام کند. بدنش پر از زخم بود. بوی الکل تمام فضای اتاق را پر کرده بود. یدالله با همان شلوار و اورکت نظامی نشسته بود کنار من، سر سفره عقد.
یک آیینه و یک شمعدان، یک دست لباس و یک چادر مشکی، همه ی خرید عروسی بود. حلقه ی ازدواجم هم همان انگشتر نامزدی صمد بود. یدالله می گفت: این ها زرق و برق دنیاست. بهتره همه چیز ساده باشه. به من هم سفارش می کرد برای جهیزیه زیاد خرید نکنید. شانزده روز بعد از عقد، مراسم عروسی به پا شد.
اطلاعیه ای در سپاه به دیوار زده بودند. روی آن نوشته شده بود: "مراسم عروسی یدالله تقی یار، همراه با دعای کمیل و صرف شام." شامشان آبگوشت بود. بعد از مراسم هم یک مینی بوس از بچه های سپاه با چند نفری از خانواده با تکبیر و صلوات عروس خانم را به خانه ی داماد بردند.
همسفر تنهایی (سردار شهید مهدی قماشلوئیان به روایت همسرش بتول روحاللهی)
این کتاب روایتی از همسر سردار شهید مهدی قماشلوئیان است.
وی در سال 1342 در نجف آباد متولد شد او فرمانده گردان مخابرات لشکر 8 نجف اشرف بود و در سال 1363 ازدواج کرد و در عملیات کربلای 5 در سال 1365 به شهادت رسید.
برشی از کتاب
بلاخره بعد از چهار ماه و هشت روز آمد. چه روزهایی! هر روزش به اندازۀ یک سال می گذشت. فکر می کنم آن روزها به اندازۀ پنج سال شکسته تر شدم. یک روز که داشتم حیاط را جارو میزدم، صدای زنگ در خانه بلند شد...نخل های تشنه
این کتاب در مورد پاره های سوزان دل یک مادر شهید است که به عشق و یاد فرزند شهیدش بر روی کاغذ آورده است. مادر شهیدی که مانند هزاران مادر شهید فرزند دلبند خود را تقدیم اسلام و کشور خود کرده است. آنان که با بزرگواری غم بزرگ از دست دادن جگر گوشه شان را در دل پنهان داشتند و برای رضای حضرت دوست هیچ گاه شکوه ای نکردند.
نخل های تشنه ، نگاهی کوتاه به زندگی نامه شهید مسعود تحویلداریان همراه با دلنوشتههایی از مادر شهید است.
مثل قصه های لیلی (سردار شهید حسینعلی قوقهای به روایت همسرش معصومه عرشی)
این کتاب، برگزیدة خاطرات سردار شهید «حسینعلی قوقهای» از زبان همسرش «معصومه عرشی»، روایت میشود. شهید حسینعلی قوقهای، فرمانده گردان آرپیجی زن لشکر 8 نجف اشرف در عملیات محرم بود که بعد از عملیاتهای مختلف و ایثارگریهای بسیار در عملیات محرّم در 11 آبان ماه سال (1361) در دهلران به شهادت رسید. علاوه بر خاطرات، عکسهایی از شهید در پایان کتاب گنجانده شده است. کتاب، با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگه داشتن یاد و خاطرة شهیدان و به تصویر کشیدن ایثار و استقامت همسران شهیدان تهیه شده است.
ما را فراموش کرده اند
هر جنگ در تاریخ یک ملت، نشان دهندۀ گذشت و فداکاری و شجاعت و عزم راسخ زنان و مردان آن سرزمین است در باز پس گیری همه ی آن چیزی که غارتگران به نا حق، خیال تملک آن را در سرمی پروراندند. در این نبرد زنان، جنگاوران بی نام و نشانی هستند که همۀ آمال و آرزوهای خود را برای آزادی سرزمین ناموسی خود در میان میگذارند و سال ها انتظار را با صبر و حوصله تحمل میکنند.
بچه هایشان را شیر می دهند همان گونه که نهال ها را آبیاری میکنند تا فردای این سرزمین بدون تکیه گاه نماند و این قصه، سرگذشت یکی از زنان منتظر این سرزمین است که شاید به درستی درک نکردیم سال های تنهایی آنها چه سخت میگذرد. زنان سرزمین من که استوار و مهربان همیشه ایستاده اند.برشی از کتابروزهای سخت و طاقت فرسای جنگ به آخر رسید و با تمام ویرانیهایی که به جا گذاشت بالاخره، تمام شد. کاش هیچ گاه شروع نشده بود و این همه خاطرات بد برایمان به ارمغان نمیگذاشت و دسته گلهای ما را درآغوش خاک نمیخواباند...