لاله های بهاران
علاوه بر زیبایی های جنگ هدف این کتاب رساندن پیام شهدا برای نسل امروز و فرداست. چه خوب است نسل های امروز و فردا بدانند که انسان های از این سرزمین در مقابل دشمن، مردانه جنگیدند، چه خوب است بدانند از شیرخواران تا سالخوردگان همه و همه از ارزش های انسانی عاشقانه دفاع کردند. چه خوب است که بدانند انسان های زیادی بودنند که بدن هایشان تکه تکه و گاهی هیچ اثری از آنها نماند، اما وجبی از این خاک را از دست ندادند.
گل های سرخ گلوله های آتشین
كتاب «گلهاي سرخ، گلولههاي آتشين» يادنامه و پاسداشت شهداي توپخانهی لشكر8 نجف اشرف و شهرستان نجف آباد است. مطالـب اين كـتاب در سه فـصل گردآوري و تدوين شده است.فصل نخست: زندگي سرداران توپخانه لشكر 8 نجف اشرف و شهرستان نجف آباد
فصل دوم: زندگينامه شهيدان توپخانه لشكر8 زرهي نجف اشرف و شهرستان نجف آباد
فصل آخر: معرفي ساير شـهدايي كه در يگان توپخانه خدمت ميكردند.
برشی از کتاب
عمليات فتح المبين در تاريخ 61/1/2 در منطقه عمومی شوش، غرب منطقه كرخه و شمال بستان تا جاده دهلران، براي آزادسازی قسمت وسيعی از شمال استان خوزستان و خارج نمودن جاده دهلران و جاده اهوازـ انديمشك از تيررس توپخانههای دشمن، انجام شد. تيپ نجف اشرف، اولين عمليات منسجم و سازماندهی شدهي خود را به فرماندهی شهید احمد کاظمی و جانشينی شهید مهدی باكری، تحت كنترل عملياتی قرارگاه فتح، در سه محور انجام داد.گاهی فقط سکوت
گاهی فقط سکوت روایت زندگی زنی است كه عشق و درد را با هم تجربه كرده و در انتهایی كه ابتدای جاودانگی و حماسه شیر زنان سرزمینپهناور كشورمان است مُهر ایثار و استقامت زد، باشد كه جرعه ای از جوهره این از خودگذشتگی بر صفحه قلبمان بنشیند و عطر آن وجودمان را آكنده از صفای عشق كند.
برشی از کتاب
عزا گرفته بوديم كه حالا چه كار بايد كرد. ديگر هم نمیشد به خانهی آقا جان برگشت. اصلا كاش از همان اول قبول نكرده بوديم. خانه مان همكه به غير از يک زیرزمين نيمه كاره چيزديگری نداشت. چند وقتی خواب و خوراكم شده بود فكركردن به اینكه چه میشود؟ بعد از نماز دست به دعا بر میداشتيم و میگفتيم:"خدايا ! تو يار بیچارگان هستی، خودت يك راهی را جلوی پای ما بگذار." آخر شب بودكه عباسعلی سراسيمه به خانه آمد. با وجود آرامشخاصیكه در وجودش موج میزد؛ اما هول و ولا درچهرهاش بیداد میكرد. با حواس پرتی در اتاق را نيمه باز رها كرد. مثل اسپند روی آتش بالا و پایین می شد. حرفی نوک زبانش گيركرده بود؛ اما نمیدانست چگونه آن را بیانكند. كنارم روی زمين نشست و گفت: اقدس فردا يدالله برمیگرده. چه قدر زود. مگه قرار نبود هفته ديگه بیاد؟ برنامه اش عوض شده. اگرما مجبور باشيم مدتی در زیرزمين خانه خودمان زندگیكنيم! شما... حرفش را فوری قطع كردم...قله های قلعه سفید
زندگی نامه و خاطرات آزادگان و ایثارگران است که درمورد علما و شهدای قلعه سفید و خاطراتشون گفته شده است. قلعه سفید، شهری در پنج کیلومتری شرق شهرستان نجف آباد از توابع استان اصفهان است. این شهر در قدیم به نام احمدآباد شناخته میشد. هسته مرکزی آن مسجد، حمام و قلعه بوده و در اواخر دوره صفویه با حصار خشتی و تزئینات گچی سفید رنگ ساخته شده است. به همین دلیل به مرور زمان قلعه سفید نام گرفته است. شغل اهالی شهر قلعه سفید بیشتر کشاورزی و دامداری است. این شهر یکی از قطبهای تولیدکننده محصولات باغی مانند زردآلو، گیلاس، هلو و... و همچنین صیفی جات مرغوب استان اصفهان است. زهد و تقوا و دینداری اهالی این روستا از قدیم زبان زد خاص و عام بوده است و در تمامی صحنه های انقلاب اسلامی از بدو پیروزی و دفاع مقدس تاکنون از پیشگامان بوده اند. رادمردان این روستا عمدتاَ در دوران دفاع مقدس از طریق لشکر زرهی هشت نجف اشرف که از لشکرهای خط شکن و نامی با فرماندهی شهید والا مقام حاج احمد کاظمی بوده است به جبهه های حق علیه باطل اعزام می شدند.
ققنوسی که من دیدم (شرح زندگانی امیر سرلشکر محمدمهدی عموشاهی)
مجموعه کتابهای «راست قامتان،» روایت زندگانی سرداران شهید شهرستان خمینیشهر، یاد یاران و خاطره خوبان و ستارگان این سرزمین است که از سرچشمه پر فیض کربلا سیراب شدند و قیام سید و سالار شهیدان را چراغ راه خویش ساختند و چون مقتدای خویش حسین بن علی علیه السلام جاودانه شدند. از بارزترین ویژگی های مردم این شهر، علاقمندی آنها به انقلاب اسلامی است که در زمان جنگ تحمیلی با تقدیم تعداد 2300 شهید و 2583 نفر جانباز و آزاده، آن را به اثبات رسانده اند. باوجود سعی و تـلاش فراوان هنوز جامعه ایثارگران شهرستان خمینی شهر به طور کامل به مردم معرفی نشده اند. از سال 1380 که مقیم خمینی شهر شدم، خیلی دلم میخواست در رابطه با تاریخ این شهر و یا خاطرات رزمندگان، آزادگان، جانبازان و یا سرگذشت شهدای جنگ تحمیلی، مطلب یا کتابی بنویسم. یکی دو بار هم قدم پیش گذاشتم که متأسفانه نه مشوقی یافتم نه کسی که بتواند بخشی از سرمایه گذاری را بپذیرد.
ققنوسی که من دیدم، دهمین کتاب از مجموعه راست قامتان، مجموعهای از زندگی نامه و خاطرات خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان سرلشکر شهید حاج محمد مهدی عمو شاهی، ازجمله فعالیت های ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عضویت در انجمن اسلامی بود. با انجام اینگونه فعالیت ها، برای ایجاد امنیت و آرامش مردم منطقه خود، شب ها با به دست گرفتن اسلحه، به پاسداری از آرمان های انقلاب اسلامی مشغول شد.
فرشتهها بیدارند (خاطرات زندگی سردار شهید حسن سرباز)
حسن سرباز یکی از دلاور مردان ایران زمین است. حسن سرباز در سال 1338 در نجف آباد به دنیا آمد، پیکار و مبارزه با طاغوت شد. از همان زمان عشق و علاقه عجیبی به رهبر در سال ،1357 وارد و مقتدای خود، امام خمینی داشت. در اسفند ماه سال 1362 پس از رشادت های فراوان، در عملیات خیبر،گلوله به پیشانی اش اصابت کرد و به شهادت رسید.
فرزند خورشید (زندگی سردار شهید غلامرضا صالحی)
فرزند خورشيد هفتمين كتاب از مجموعه طوبي است كه به قلم برادر بزرگوار عباس اسماعيلي نگاشته شده و روايت مستندي از زندگي با عزت سردار رشيد اسلام، شهيد غلامرضا صالحي را بيان ميكند. اين كتاب گوشه اي از تلاش و مجاهدت هاي بي شمار اين ستارۀ خاك و افلاك را با بهره گيري از خاطرات خانواده و ياران همرزمش در قالب متني مستند داستاني در اختيار خوانندگان قرار ميدهد.