بخشدار ۱۴ ساله
شهید بسیجی مهرداد عزیزالهی، روز 12مهر ماه 1346 در یکی از محلههای قدیمی بهنام علیقلیآقا در شهر اصفهان، به دنیا آمد.
یک دانشآموز 15 سالۀ اصفهانی که از قفس خاکی رها شد و به مقام عزیزاللهی نائل شد. او در طول جنگ به دلیل نشان دادن رشادتها و تواناییهای خود، علیرغم سن اندک، به بخشدار منطقه زبیدرات، از مناطق آزاد شده عراق، منسوب شده بود. در آنجا به فعالیتهای فرهنگی مشغول بود و همزمان صبحها در سنگرِ مدرسه ، در یکی از مدارس سنندج درس میخواند و بعدازظهرها در مساجد و کتابخانهها به فعالیت فرهنگی مشغول بود.
او توانست با رفتار و منشی که داشت در بچههای کرد تأثیر فراوانی بگذارد، طوری که بچههای مدرسه را به اردو میبرد
تا اینکه یک روز از فرماندۀ خود، درخواست کرد، جهت رفتن به جبهه های جنوب با او موافقت کند، تا بتواند بطور مستقیم با دشمن بجنگد و در آنجا جهت آموزش به واحد تخریب معرفی و بعنوان یک تخریبچی، فعالیت رزمی خود را آغاز کرد
تا حدی که تسلط خاصی درخنثیسازی انواع مین پیداکرد.
در این کتاب بخشی از خاطرات و رشادتهای شهید بزرگوار مهرداد عزیزاللهی را میخوانید.
به سوی مجنون
در این کتاب با زندگیِ شهید نجفعلی کریمی آشنا میشوید.
برشی از کتاب
همراه خود را با شناخت کامل انتخاب کردم هرچند مزدورانی بودند که شایعه سازی میکردند. ولی گفتم بگذارهرچه میخواهند بگویند،این طاغوت صفتان! من هدفم الله است و هیچ موقع از این شایعات دلسرد نمیشوم و راه خود را که هدفم الله است ادامه میدهم.جایش پیش خودم است (سردار شهید قربانعلی عرب به روایت نرگس قدوسی)
مجموعه کتاب های است که به محبت های عمیق این آدمها می پردازد. آدمهایی که مثل ما بودهاند و رشتههای محبت آنها را به بقیه وصل کرده بود. محبتی که سرجایش ماند اما نرم نرم نقطۀ اتصال رشتهها از زمین بریده شد.
این کتاب در مورد شهید قربان علي عرب، او قائم مقام عملياتي لشكر14 امام حسين بود. و در سال 1336 (همزمان با عيد قربان)متولد شد. اودر سال 1357 با نرگش قدوسی ازدواج کرد.و در سال 1364 در شرق دجله به شهادت رسید.
ستاره اما بر خاک: زندگینامه داستانی شهید سیدابراهیم میرکاظمی
سردار شهید محمد ابراهیم همت:
"من توصیه می کنم کسی با کفش سر مزار شهید میرکاظمی حاضر نشود. سیدابراهیم از اولیا الله بود."
ستاره اما بر خاک زندگی نامه ای داستانی از شهید سید ابراهیم میرکاظمی است."گروه لحظههای بینشانی"
جلسۀ دوم ملاقات ما با خانوادۀ شهید، قبل از عید نوروز 1391 بود .حین مصاحبه میزبان مدام به ما تعارف میکرد که میوه هایتان را میل کنید. در آخر هم با بغض گفت: شما مهمونای ما نیستید، مهمونای سیدابراهیم هستید و ادامه داد: چند ماه پیش خواب دیدم سیدابراهیم اومده خونۀ ما، هر جا میرفتم دنبالم میاومد و مدام عذرخواهی میکرد. رفتم توی آشپزخونه دنبالم اومد. داشتم داخل استکانها چای میریختم، کنارم ایستاد و گفت: میدونم خیلی کار داری شرمندم، ولی اینام برام خیلی عزیزند.
ازشون خوب پذیرایی کن لطفا. خوابش را که تعریف میکرد هر سه نفرمان گریه میکردیم. با یک حساب ساده میشد فهمید که تاریخ خوابش با زمان تشکیل گروه لحظههای بینشانی یکی بود.
برشی از کتاب
حسین خرازی حسابی عصبانی شده بود. گفت: این چه مسخره بازیه که درآوردید. گردان شما تمام پادگان رو به هم ریخته. هیچ معلومه چی کار دارید میکنید. از تمام لشکرا و گردانا دارند تماس میگیرند از چه سلاحی استفاده کردید که صداش این قدر وحشتناکه. هر چیزی حد و حسابی داره. نه به اون دعا کمیل دو شب پیش تون که مثل توپ تو پادگان صدا کرد با اون حال و هوای معنوی بچههاتون، نه به این سر و صداهای عجیب و غریب...گفتارهای آسمانی (جلد دوم)
حاج حسین خرازی در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد در اولین خط دفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین به مدت ۹ ماه با کمترین تجهیزات در این منطقه استقامت کرد.
در عملیات کربلای ۵ با انفجار خمپارهای سردار بزرگ در روز جمعه سال ۱۳۶۵ در ۲۹ سالگی شهید شد؛ بنا به سفارش خودش قطعه شهدا در میان یاران بسیجی اش به خاک سپرده شد.
گفتارهای آسمانی مجموعه کامل سخنرانی های سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر مقدس 14 امام حسین (ع) از سال 1364 تا پایان سال 1365 است . این مجموعه دو جلدی می باشد.
برشی از کتاب
برادرها باز هم شاید امر برایشان هنوز روشن نشده، ما گفتیم که امام اینطوری میفرمایند، حالا تکلیفی که امام فرمودند، این طوری است و باز هم میفرمایند: (که اگر یک نفر در این جمهوری اسلامی باقی بماند، باید جنگ را ادامه بدهد)، ما اگر شیعه امام حسین(ع) هستیم، اگر میگوییم که (هل من ناصر)، اگر همین شعار امام حسین (هیهات منا الذله) را میگوییم، پس باید از هر قشری هستیم به جبهه بیائیم، حالا دانشجو یا دانش آموز هست که البته قشری که جبهه را تشکل میدهد، همین ها هستند، کس دیگری که نیست، ما آدمهای خارجی که نداریم، یا بقال است، یا مغازه دار است، یا آهنگر است، یا دانش آموز یا دانشجو است و هرکس نسبت به تعهدی که دارد، باید به جبهه بیاید و خدای ناکرده اگر نیاید، مشمول آیات عذاب و احادیث نشوند_ همین امروز ما خدمت حاج آقا صنعتی بودیم، ایشان این حدیث را متذکر شدند_ این حدیث را که شما مصداق آن نیستید، اگر نیائید، خدای ناکرده خودمان را عرضه به میدان جنگ نکنیم، آن موقع شاید مصداق احادیثی که در باب افراد بد گفته میشود، بشویم.یک ماه برای همیشه (سردار شهید حسن قربانی به روایت اشرف شیشهگر)
مجموعه از عشق باید گفت، مجموعه کتاب های است که به محبت های عمیق آدم ها می پردازد. آدم هایی که مثل ما بوده اند و رشته های محبت، آن ها را به بقیه وصل کرده بود. محبتی که سرجایش ماند اما نرم نرم, نقطه ی اتصال رشته ها از زمین بریده شد.
لشکر امام حسین(ع) از روزی که تاسیس شد در بیشتر عملیات ها چهارده گردان داشت. به نیت چهارده معصوم که گردان اباالفضل(ع) هم به این مجموعه اضافه شد.
رفاقت و شجاعت و تقوا از ویژگی های این دلاورانی بود که در مجموعه ی لشکر امام حسین(ع) جمع شده بودند. اما حسن قربانی برای من خیلی عزیز بود. جوانی بود بسیار نورانی و مودب.
خبر شهادت سردار سرفراز سپاه اسلام، حسن قربانی را صبح روز تاسوعا، فرمانده بزرگ حاج حسین خرازی به خانوادهاش داد. پیکر مطهرش را در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپردند…