نمایش 9 24 36

دیده بان

دیده بان خاطراتی از سردار شهید محسن رضایی است. این شهید در سال 1342 در محله ادریان در شهرستان خمینی شهر در استان اصفهان به دنیا آمد. وی در عملیات بزرگ ثامن الائمه که منجر به شکستن حصر آبادان شد و فرماندهی یکی از گروهان های تیپ نجف اشرف را برعهده داشت.

جبهه ذوالفقاریه

جبهه ذوالفقاریه تاریخ‌نامه دفاع مقدس شهرستان خمینی شهر است. با شروع جنگ تحمیلی جوانان مومن و انقلابی خمینی شهر كه از مبارزات دوران انقلاب و عرصه های مقابله با گروهك‌های محارب ضد انقلاب در كردستان، سیستان و بلوچستان و سایر مناطق تجارب نظامی كسب كرده بودند، آماده رفتن به جبهه و دفاع از کشور در برابر تجاوز بیگانگان شدند.

جاده سیدالشهدا

نیروهای مهندسی، گذشته از یگان و ارگان و قرارگاه فرماندهی خود، در مقایسه با کل نیروهای رزمندۀ جبهه ها به طور واقعی فعال ترین نیروهای درگیر در جنگ ازنظر مدت زمان بودند. این ها نیروهای مهندسی رزمی جنگ بودند که مدتها پیش از آغاز عملیات نظامی باید کارهای خود را اعم از ساختن پل، جاده، قرارگاه، بیمارستان، بنه های تدارکاتی، سنگرهای پیش ساخته، دژ و خاکریز، سایت های موشکی، سنگرها و مواضع توپخانه، باندهای مخصوص بالگرد و صدها نمونۀ دیگر شروع میکردند. در یک جمع بندی کلی، مأموریت یگان های مهندسی رزمی به سه بخش تقسیم میشود؛ 1- اقدام های مهندسی آماده سازی یا بسترسازی که از مدتی پیش از عملیات شروع میشد؛ 2- اقدام های مهندسی حین عملیات که بیشتر با عنوان مهندسی رزمی شناخته و معروف شد 3- اقدام های مهندسی پس از عملیات که از آن با عنوان مهندسی پشتیبانی رزمی یاد میشود.

تیر خلاص

٨ ساعت جنگ در هورالعظيم تير خلاص دست نوشته هاي محمود نجیمی از عمليات بدر است كه در همان روزها و در بحبوحه جنگ نوشته است.

تویی که دیر شناختمت

برگرفته از زندگی، میراث و خاطرات سردار شهیدعلی جعفری فرمانده واحد اطلاعات و عملیات سپاه سوم صاحب الزمان و لشکر امام حسین(ع)

تپه سبز در آتش

این کتاب در مورد خاطرات عبدالله روح اللهی دیده بان توپخانه است.

بنیان مرصوص

این کتاب برگرفته از خاطرات سردار جانباز ازادۀ شهید حاج محمدعلی کاشی است. ایشان در زمان دفاع مقدس، در حالی که مسئول زرهی تیپ سه لشکر هشت نجف اشرف است، در عملیات والفجر مقدماتی اسیر می‌شود و با مجروحیت شدید، به مدت 8 سال در بند اسارت می‌ماند.

مثل خودش

60,000 تومان
حضرت آقا می فرمایند: در سال های جنگ هر جا رفتیم یک اصفهانی دیدیم که مسئولیت و فرماندهی داشت؛ سیمرغ روایت سی فرمانده ای است که در اصفهان و بین مردم شهرشان گمنام هستند ولی در شهرهای دیگر منشاء اثر بوده اند. یکی از دغدغه هایی که در دهه های اخیر همیشه با آن مواجه بوده و هستیم، چگونگی انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسل نوجوان است که در این میان هنر و ادبیات می تواند نقش بسزایی داشته باشد. شاید روایت قصه گونۀ زندگی نامه های شهدا و استفاده از هنر روایتگری داستانی بتواند علاوه بر آشنا ساختن نسل جوان با شهدا و شخصیت آنها، بخشی از خلأ مطالعه را هم که متأسفانه با آن مواجه هستیم پُر کند. مثل خودش، کتاب اول از مجموعه سیمرغ است داستان ایثارِ شهید حسین قجه ای است. اولین نفری که از طرف احمد متوسلیان برای فرماندهی نخستین گردان تیپ 27 محمد رسول الله انتخاب شد. در عملیات فتح المبین به همراه گردان تحت امرش با نفوذ 25 کیلومتری در بین مواضع دشمن نقش اصلی را در تصرف توپ خانه عراق داشتند و ستون فقرات سپاه چهارم ارتش عراق را در هم شکستند و 180 قبضه توپ به غنیمت گرفتند.

برشی از کتاب

حرف‌هایی که راجع به او می‌گفتند، لابد درست بوده. ببین چطور شیش‌تیغه کرده! - پس می‌گفتند کشتندش! اینکه دوباره سروکله‌ش پیدا شد! - یکی از بچه‌ها می‌گفت: از انقلاب و سپاه بریده. نکنه این مدت زندان بوده؟ - آره بعید هم نیست. همین آقا بود که می‌خواست ما رو ارشاد کنه؟ ببین به چه وضعیتی دراومده! صدای پچ‌پچ دو نفری که کمی عقب‌تر از حسین و آن‌طرف مینی‌بوس نشسته بودند، او را به خود آورد. برای لحظاتی رشتۀ افکاری که در ذهن می‌پروراند از هم گسیخت؛ اما بهتر بود توجهی به آن‌ها نداشته باشد. «ولِشون کن. بذار هرچی دلشون می‌خواد بگن.» از وقتی که تنور انقلاب گرم شده بود، روزی نبود که چیزی نشنود؛ برخی موافق و برخی مخالف؛ برخی جـدی، برخی به استهزاء. او می دانست اگر بخواهد به حرف مردم گوش بدهد از کار اصلی اش باز خواهد ماند.