آسمانی های خاکی 32 (عبدالرسول کارخیران)
شهيد عبدالرسول نمونه اي از رزمندگان دلير و شجاع اسلام بود؛ در سختي ها صبر ميكرد و مشكلات در جنگ را به جان ميخريد. مجاهدت هاي او در طول 6 سال از آغاز درگيري در كردستان شروع شد و تا روزي كه عمليات غرورآفرين والفجر 8 به پيروزي رسيد ادامه داشت. هميشه سعي ميكرد نيروهايي را كه تحت اختيار داشت به استقامت و ايستادگي در برابر دشمنان فراخواند. ترك جبهه برايش خيلي مشكل بود و ميگفت: «رفتن به خط مقدم جبهه برايم خيلي بهتر از رفتن به مرخصي است. پيمان بسته ام آنقدر در جنگ بمانم و آنقدر از غرب به جنوب و از جنوب به غرب بيايم تا كربلا را زيارت كنم و يا شهادت نصيبم شود.» عبدالرسول از قابليت نظامي و روحي خوبي برخوردار بود و همين باعث شده بود تا بتواند نيروهاي زيادي را جذب جبهه كند. در عشق به شهادت و نترسيدن از مرگ در راه خدا بي نظير بود و از سنگيني آتش دشمن هراسي نداشت.
آسمانی های خاکی 31 (محمدرضا سلطانی)
در آستانه ي پیروزی انقلاب، محمدرضا حضور چشمگيري در تيرانچي داشت و بعد از پيروزي انقلاب و تشكيل بسيج، محمدرضا قبل از ورود به سپاه مسئول پايگاه بسيج تيرانچي بود. او درسال1358 در سن 17سالگي به عضویت سپاه در آمد.
رزمندگان درچه به دليل رشادت هاي محمدرضا در جبهه آبادان و علی رغم میل باطنی او، وی را به عنوان فرمانده گروهان انتخاب کردند.
پيكر مطهر محمدرضا كه در دهم اردیبهشت 1361 در مرحله ي اول عملیات بيت المقدس به شهادت رسيد به زادگاهش روستاي تيرانچي منتقل شد و در 14 همان ماه در امامزاده محسن تيرانچي در ميان خيل عظيم دوستان و همشهريانش به خاك سپرده شد.