نمایش 9 24 36

آسمانی های خاکی 2 (احمدرضا ابراهیمی)

اسم گروه خود را گذاشته بودند گروه بهشت یک جمع سی چهل نفره که جمعه ها وقتی از دعای ندبه تکیه ملک اصفهان برمی‌گشتند، می رفتند کنار رودخانه و بساط کباب راه می انداختند. بعدش هم می نشستند به حساب و کتاب مخارج آن روز میرسیدند. احمدرضا هم سهم خود و هم سهم چند تای دیگر از دوستانش که بضاعت مالی کمتری داشتند را حساب می‌کرد. پنجشنبه شب ها این گروه، محفل عروسی مردم بی بضاعت و فقیر محلات مختلف شهر را گرم میکرد. عروسی بچه های پایین شهری که پول نداشتند و مجبور بودند مراسم شان را بدون شام برگزار کنند و میهمان کمی داشتند. به همین دلیل، رضا و دوستانش داماد، می‌رفتند مجلس را گرم می‌کردند که جلوی میهمان ها شرمنده نشود.

آتش باران

این کتاب تاریخ شفاهی گروه توپخانه و موشكي 15 خرداد در دوران دفاع مقدس است.

این سنگر خالی نمی ماند

برگرفته از زندگی نامه و خاطرات شفاهی سردار رشید اسلام شهید قاسمعلی میراحمدی است. وی متولد 1331 در ورزنه به دنیا آمد. او در سال 1349 به استخدام راه آهن درآمد. و در عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان شرکت فعال داشت. در حملة بيت المقدس وارد گردان زرهي شد و هدايت يکي از تانک ها را به عهده گرفت و در همين عمليات بر اثر ترکش موشک از ناحيه سر مجروح شد. و سرانجام در سال1361 درعمليات محرم به شهادت رسید.

اوج مظلومیت

در این مجموعه سعی شده با جمع آوری اسناد و مدارکی از منابع مختلف مانند پیام ها و اسناد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ارتش جمهوری اسلامی و مطالب درج شده در روزنامه ها مجلات و سایت های اینترنتی نقاب خوش آب و رنگی که جنایتکاران ضدانقلاب به اسم ،آزادی بر چهره ی کریه و شیطانی خود کشیده و سال ها جان و مال و ناموس مردمی بیگناه و مظلوم را با خطراتی جدی و جبران ناپذیر مواجه ساختند کنار بزنیم تا همگان بدانند فریادهای مظلوم نمایانه ای که تفاله های باقیمانده از این جرثومه های فساد سر داده و همه را به غیر خودشان جنایتکار میدانند از سر حق است يا... قضاوت را به عهده خود شما می گذاریم ی آنها می خواهند حقایق را در پشت پرده ای از شعارهای فریبنده و جذاب پنهان کنند و آن را آن گونه که میخواهند عرضه کنند تا با وارونه جلوه دادن واقعیت ها انسانهای ناآگاه یا کم اطلاع را فریفته و از مسیر حق دور کنند چرا که تحریف حقایق سلاح است در دست کسانی که سعی در پنهان داشتن حقایق و واقعیت ها دارنداین کتاب در مورد مستندی از جنایات ضد انقلاب در مناطق بحران زده ی غرب و شمال غرب کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

اوج عروج

شهادت از برترین و مقدس ترین واژه های فرهنگ اسلامی است؛ شهادت اوج کمال انسان است. آن گاه که انسان تمام هستی خود را یک جا نثار معبود خویش می‎کند و قطره وجودش به دریای بیکران هستی مطلق می پیوندد، به شهادت تاریخ، دین مقدس اسلام که کامل ترین نسخه الهی برای هدایت، شفای امراض درونی و کمال بشر است. شهید ماشاالله ابراهیمی به خدمت نظام وظیفه اعزام گردید و در این مدت ۲ سال دوران سخت و مشکلی را گذراند. در این دوران بود که میهن اسلامی ما در آتش جنگ خونین تحمیلی ابر قدرت ها و رژیم بعثی عراق می‌سوخت و او در ارتش مشغول انجام وظیفه بود. که فرماندهی آن تحت فرمان بنی صدر ملعون و خائن بود. از یک طرف تلاش و خون دل خوردن یاران صدیق امام را مشاهده می‌کرد و از طرف دیگر مواجه با افکار سازش کارانه و خائنانه بنی صدر بود و دوران بس مشکل را پشت سر می‌گذاشت. از یک طرف حمله ی نظامی رژیم بعثی عراق با کمک جنایتکاران شرقی و غربی و از طرف دیگر هجوم وحشیانه و فعالیت های شوم و جنایتکارانه گروهک های آمریکایی که هر روز مشغول انجام توطئه های فراوان در کردستان و... همچنین ترورهای وحشیانه منافقین در تهران و شهرستان‌ها افکار شهید ما را به خود مشغول کرده بود.

برشی از کتاب

برای دیدن فرزندانمان به اهواز رفته بودیم. نزدیک به سه ماه بود که ماشاالله را ندیده بودم. من و پدرش خیلی دل تنگ بودیم. چند روزی منزل پسر بزرگ مان بودیم. یک روز نزدیک غروب آفتاب زنگ خانه به صدا در آمد. وقتی در را باز کردم ماشاالله وارد خانه شد. با سر و رویی ژولیده و خاک آلود. کمی هم پایش می لنگید. او را در آغوش گرفتم. خیلی ناراحت بود. می‌گفت. چند نفر از بچه های گروهانم در عملیات کربلای چهار مفقود شده اند. به گمانم اسیر شده باشند. آمده‌ام ببینم می‌توانم از طریق تلویزیون عراق پیدایشان کنم. گفتم مادر از ناحیۀ پا ناراحتی؟ گفت: چیزی نیست. بعداً متوجه شدم که در عملیات کربلای چهار مجروح شده است. شب همه دور هم بودیم. گفتم: امشب شب خیلی خوبی است چون فرزندانم در کنارم هستند. نمی‌دانستم که آخرین شبی است که ماشاالله را می‌بینم. هنگام خواب به پسرم گفتم که می‌خواهم در کنار ماشاالله بخوابم...

از سیاهی تا سرخی

این کتاب برگرفته از سیمای حجاب در کلام شهدا است. و این مجموعه از وصایای شهدای شهرستان اران و بیدگل انتخاب شده است. حجاب یکی از موضوعاتی است که تقریبا در تمام وصایای شهیدان آمده و جزء مشترکات وصایای شهدا محسوب میشود.

از سازندگی تا جاودانگی

زندگی نامه شهید مهندس ولی الله نیکبخت، که در سال 1330 در روستای قهنویه در شهرستان مبارکه متولد شد. استان سیستان و بلوچستان را جهت خدمت و انجام وظیفه انتخاب نمود و به پیشنهاد یکی از اساتید خود به عنوان استاد سرباز، تدریس در دانشگاه زاهدان را قبول کرد.

یک جهان، یک دختر، یک دختر جهانی

در مورد کسانی می نویسم که آفرینش برای وجودشان به وجود آمده و بی ادبی محض است که القاب و عناوین آن سروران عالم را حذف کنم. امید است بی ادبی مرا ببخشایند که علتش فقط ساده نویسی در حد فهم دانش آموزان و شناساندن آن عزیزان برای دبیرستانی ها بود. زیرا مخاطب ما نوجوانان هستند و هدف ما نه کم کردن شأن و منزلت آن گوهره ای هستی است که قرار بر شناخت راحت آن عزیزان است.

برشی از کتاب

در روز عروسی ات لباس نو و زیبا پوشیده بودی و چقدر با شکوه. عروس است و لباس عروسی اش. امّا همان وقت خانم فقیری، آمد و لباس کهن های از خاندان رسول درخواست کرد و تو (س) حیا کردی که پیراهن کهن هات به او بدهی برای همین پیراهن نو عروسی را به او بخشیدی.