ستاره اما بر خاک: زندگینامه داستانی شهید سیدابراهیم میرکاظمی
سردار شهید محمد ابراهیم همت:
"من توصیه می کنم کسی با کفش سر مزار شهید میرکاظمی حاضر نشود. سیدابراهیم از اولیا الله بود."
ستاره اما بر خاک زندگی نامه ای داستانی از شهید سید ابراهیم میرکاظمی است."گروه لحظههای بینشانی"
جلسۀ دوم ملاقات ما با خانوادۀ شهید، قبل از عید نوروز 1391 بود .حین مصاحبه میزبان مدام به ما تعارف میکرد که میوه هایتان را میل کنید. در آخر هم با بغض گفت: شما مهمونای ما نیستید، مهمونای سیدابراهیم هستید و ادامه داد: چند ماه پیش خواب دیدم سیدابراهیم اومده خونۀ ما، هر جا میرفتم دنبالم میاومد و مدام عذرخواهی میکرد. رفتم توی آشپزخونه دنبالم اومد. داشتم داخل استکانها چای میریختم، کنارم ایستاد و گفت: میدونم خیلی کار داری شرمندم، ولی اینام برام خیلی عزیزند.
ازشون خوب پذیرایی کن لطفا. خوابش را که تعریف میکرد هر سه نفرمان گریه میکردیم. با یک حساب ساده میشد فهمید که تاریخ خوابش با زمان تشکیل گروه لحظههای بینشانی یکی بود.
برشی از کتاب
حسین خرازی حسابی عصبانی شده بود. گفت: این چه مسخره بازیه که درآوردید. گردان شما تمام پادگان رو به هم ریخته. هیچ معلومه چی کار دارید میکنید. از تمام لشکرا و گردانا دارند تماس میگیرند از چه سلاحی استفاده کردید که صداش این قدر وحشتناکه. هر چیزی حد و حسابی داره. نه به اون دعا کمیل دو شب پیش تون که مثل توپ تو پادگان صدا کرد با اون حال و هوای معنوی بچههاتون، نه به این سر و صداهای عجیب و غریب...پرواز با بال شکسته
این کتاب خاطرات رزمندگان شهرضا از فرماندۀ شهید آقا جمال طباطبایی است.
وی در سال 1339 در شهرضا متولد شد. شهریور ماه سال 1361 در خط پدافندی در منطقه زید بر اثر اصابت ترکش خمپاره سرش به شدت آسیب دید و پس از یازده روز بیهوشی از نیمه راست بدن معلول شد که قادر به حرکت نبود اما معلولیت مانع حضور او در جبهه نشد.