پرواز با بال شکسته
این کتاب خاطرات رزمندگان شهرضا از فرماندۀ شهید آقا جمال طباطبایی است.
وی در سال 1339 در شهرضا متولد شد. شهریور ماه سال 1361 در خط پدافندی در منطقه زید بر اثر اصابت ترکش خمپاره سرش به شدت آسیب دید و پس از یازده روز بیهوشی از نیمه راست بدن معلول شد که قادر به حرکت نبود اما معلولیت مانع حضور او در جبهه نشد.
پرواز از فاو
خاطرههایی که آدم را به جلو میبرند.این کتاب، خاطرههای کسانی است از یک مرد که دیدهها و شنیدههای خود را دربارۀ او تعریف کردهاند.کامل نیستند؛ تکهتکهاند، اما اگر آنها را کنار هم بگذاری، بتوانی علیاکبر را پیدا کنی؛ علیاکبری که کل خاطرات زندگیاش 26 سال بیشتر نبود. شاید برای ما 26 سال، تازه اول راه است! اما خیلیها، در کمتر از این هم راه شان را پیدا کردهاند.این آدمها خاطراتشان هم فرق میکند؛ شنیدنی است...
بی بی جان
حاج خانعلی نامی آشنا برای رزمندگان لشکر امامحسین(ع) است. مردی مسن و سبزه رو با محاسنی کم پشت و جثهای کوچک و نسبتا خاص که در اکثر عملیاتهای لشکر در سنگر فرماندهی رفت و آمد داشت. گاهی او به سراغ حسین خرازی میرفت و گاهی حسین به سنگر استراق میآمد یا او را به سنگر فرماندهی فرا میخواند. ضرورت کار قسمت شنود واحد اطلاعات و عملیات باعث شده بود تا خانعلی و حتی نیروهای تحت امر وی بدون واسطه با فرماندهی لشکر مرتبط باشند. در مصاحبت با وی او را همچون پدری مهربان مییافتی که میتوانستی تمام رمز و راز و ناگفتههای درون سینهات را برایش بازگو کنی. چهرۀ این مرد، تمام نجابت و صداقت را یک جا به نمایش میگذاشت. خانعلی همانی بود که میدیدی.
بیبی جان باقری مادری است که در سختترین شرایط با صبوری و شکیبایی، همسر خویش را همراهی کرد و در تربیت فرزندان و حتی فرزندان نزدیکان خویش، اخلاق نیکو و اعتقادات مذهبی را به گونهای در
وجود آنان نهادینه کرد که همگی پای حفظ نظام و انقلاب از جان و مال و امال خویش گذشتند.
بی بی جان در گوشه گوشه خاطرات و زندگی خانعلی جایگاه ویژهای داشت.