آسمانی های خاکی 63 (محمود غلامی)
مهربان بود و خنده رو؛ با اينكه مسئول بسيج دهنو بود، هيچ وقت غرور فرماندهي او را نگرفت. پرحرارت، پرانرژي و فعال بود. همين كه وارد پايگاه بسيج ميشد و چشمش به بچه هاي بسيج ميافتاد، شروع ميكرد با تك تك بچه ها گپ زدن و گرم گرفتن. خودش از بچگي يتيم شده بود و كمك خرج خانوادهاش بود؛ اما به نيروهاي بسيج توصيه مي كرد درس بخوانند و اوقات فراغت خود را صرف مطالعه كنند.
در سال 1359 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان خميني شهر درآمد. طولي نكشيد به دستور شوراي فرماندهي، به عنوان مربي آموزش نظامي تعيين شد. مسئوليتي كه برعهده داشت را به نحو احسن انجام ميداد، دوره آموزشي بسيجيان و نيروهاي مردمي داوطلب اعزام به جبهه از آن نمونه بود. در همان سال به جبهه هاي جنوب اعزام شد و در عمليات طريق القدس (آزادسازي بستان) در آذرماه 1360 شركت كرد. در عمليات محرم، مسئوليت معاونت گردان رزمندگان را بر دوش او نهادند. عمليات بيت المقدس و آزادسازي خونين شهر ديگر صحنه حضور و رشادت و جانفشاني محمود بود. با وجود اصابت 7-8 گلوله به ناحيه شكم و جراحات شديد، پس از ترخيص از بيمارستان بلافاصله عازم كردستان شد و براي انجام مأموريت رزمي اعلام آمادگي كرد.
آسمانی های خاکی 37 (سید محمود ابطحی فروشانی)
روز 28 آبان ماه سال 1357 سید محمود به مسجد مصلی اصفهان رفت تا در نماز عید غدیر به امامت آیت الله طاهری شرکت کند. با دخالت مأموران نظامی، درگیری میان نمازگزاران و آنها شروع شد و در تیراندازی مأمورین، سید محمود ابطحی هدف دو گلوله قرار گرفت. گلوله نخست از روی ساعت مچی عبور کرده به پهلوی چپ وارد شد و گلوله دوم نیز به شکم او اصابت کرد.
آسمانی های خاکی 36 (براتعلی غفاری خوزانی)
شهید براتعلی غفاری از ویژگی های منحصربه فرد زیادی همچون وقار، صداقت، پاکی، تواضع و فروتنی، اخلاص، تلاش، صبر و استقامت، شجاعت و دلیری برخوردار بود.
دوستان و نزدیکانش را به وحدت و دوری از اختلاف و تفرقه، آشنایی با مبانی انقلاب اسلامی و پیروی از ولی فقیه، عدم دلبستگی به دنیا و توجه به روحیات جوانان و نیازهای اساسی آنها توصیه و سفارش میکرد.
از سوی دیگر، رفتار او هنگام برخورد با نیروهای مردمی بسیار متواضعانه و در برابر دشمن تجاوزگر بسیار سخت و خشن بود. حین عملیات بدون داشتن ترس و واهمه از دشمن، با صبر و حوصله به هدایت نیروها میپرداخت و شجاعت خود را به نمایش میگذاشت.
آسمانی های خاکی 32 (عبدالرسول کارخیران)
شهيد عبدالرسول نمونه اي از رزمندگان دلير و شجاع اسلام بود؛ در سختي ها صبر ميكرد و مشكلات در جنگ را به جان ميخريد. مجاهدت هاي او در طول 6 سال از آغاز درگيري در كردستان شروع شد و تا روزي كه عمليات غرورآفرين والفجر 8 به پيروزي رسيد ادامه داشت. هميشه سعي ميكرد نيروهايي را كه تحت اختيار داشت به استقامت و ايستادگي در برابر دشمنان فراخواند. ترك جبهه برايش خيلي مشكل بود و ميگفت: «رفتن به خط مقدم جبهه برايم خيلي بهتر از رفتن به مرخصي است. پيمان بسته ام آنقدر در جنگ بمانم و آنقدر از غرب به جنوب و از جنوب به غرب بيايم تا كربلا را زيارت كنم و يا شهادت نصيبم شود.» عبدالرسول از قابليت نظامي و روحي خوبي برخوردار بود و همين باعث شده بود تا بتواند نيروهاي زيادي را جذب جبهه كند. در عشق به شهادت و نترسيدن از مرگ در راه خدا بي نظير بود و از سنگيني آتش دشمن هراسي نداشت.
آسمانی های خاکی 31 (محمدرضا سلطانی)
در آستانه ي پیروزی انقلاب، محمدرضا حضور چشمگيري در تيرانچي داشت و بعد از پيروزي انقلاب و تشكيل بسيج، محمدرضا قبل از ورود به سپاه مسئول پايگاه بسيج تيرانچي بود. او درسال1358 در سن 17سالگي به عضویت سپاه در آمد.
رزمندگان درچه به دليل رشادت هاي محمدرضا در جبهه آبادان و علی رغم میل باطنی او، وی را به عنوان فرمانده گروهان انتخاب کردند.
پيكر مطهر محمدرضا كه در دهم اردیبهشت 1361 در مرحله ي اول عملیات بيت المقدس به شهادت رسيد به زادگاهش روستاي تيرانچي منتقل شد و در 14 همان ماه در امامزاده محسن تيرانچي در ميان خيل عظيم دوستان و همشهريانش به خاك سپرده شد.