سلام دایی جون
خاطرات و دست نوشتههای شهید ابراهیم براتی احمدآبادی است که خواننده را با شرایط منطقه درچه دراوایل پیروزی انقلاب، چالشهای پیشروی نیروهای انقلابی، وضعیت جبهههای نبرد حق علیه باطل، اوضاع اجتماعی و فرهنگی مردم در پشت جبهه و بخشی از مسائل شخصی و زندگی خصوصی آن شهید بزرگوار آشنا میسازد.
برشی از کتاب
قرآن را داخل ساکش گذاشت و با همه خانواده یکی یکی خداحافظی کرد. با آن همه حیا که داشت برای اولین بار خواهرانش را در آغوش کشید و با آنها روبوسی و خداحافظی کرد. خواهر بزرگش گفت: این بار شهید میشود؛ از همه رفتارهای جدیدش پیداست. ناگهان زد زیر گریه. من از دست او خیلی عصبانی شدم اما خودم هم به چنین نتیجه ای رسیده بودم و جرئت اینکه به زبان بیاورم نداشتم. با پدر پیر و مریضش خداحافظی کرد و ازلابه لای درختهای گردوی دو طرف حیاط رد شد و رفت. بقیه تا سر کوچه دنبالش میرفتند و گریه میکردند؛ اما من تاب دیدن و رفتن این یکی را دیگر نداشتم. همان جا ماندم و بلند بلند به سینه میکوبیدم و گریه میکردم. وقتی همه برگشتند یکی از بچهها به برادرش میگفت:چقدر عمو برمیگشت و پشت سرش را نگاه میکرد. دیگری جواب داد: حتما دلش نمیآمد ما را تنها بگذاردسربازی گمنام : شرح زندگی و خاطرات سردار شهید قاسم عربیان
زندگی به سبک گمنامی را می توان در خاطرات شهید قاسم عربیان دید و همه راز زندگی او نیز همین است. هیچ واژهای، هم معنی گمنامی نمیشود. گمنامی فقط به مفقود بودن جنازه نیست و مشهور بودن را فقط در نامگذاری کوچه و خیابانها جستجو نکنید. اینجا واژهها را معنای دیگری است. اینجا شاید واژهها نیز معنای خویش را گم میکنند. ما نمیدانیم که چه میگوییم فقط کلمه را میشناسیم و بس، نه شهیدان را و نه گمنامی را. همین که در برابر چشم ما نیستند گمنامند؟ همین که ما آنها را نمیشناسیم و ندیدهایم گمنامند؟ همین که ما اسمشان را نشنیدهایم گمنامند؟ اینها که همه معیارهای درک و فهم ما شد نه معنای گمنامی.
برشی از کتاب
از کنار جاده تا رودخانه اروند حدود 2 کیلومتر فاصله داشتیم. هوا در حال روشن شدن بود که نیروها بیاختیار به طرف رودخانه حرکت کردند. رسیدن به رودخانه یعنی این که محاصره خرمشهر صددرصد انجام شده است زیرا تنها راه خشکی نیروهای عراقی داخل خرمشهر همین فاصله بین جاده و رودخانه بود. شور و شوق پیروزی، رزمندگان را نیز بیقرارتر کرده بود و در انتظار آخرین مرحله عملیات، یعنی آزادی خرمشهر بودند. نیروهایی که با تحمل بیخوابی و گرما و سختی درگیری با دشمن، هم چنان پر جنب و جوش خود را نشان میدادند، بدون اجازه فرماندهی گردان به طرف رودخانه حرکت کردند که شاید این نیز یکی از عنایات خداوند بود که متوجه آن شدیم.روزی که آمدی
مدتی بود که قصد داشتم زندگینامۀ شهید علی اکبر صابری را به تحریر در آورم، ولی نمیدانستم از کجا شروع کنم. به سراغ همرزمانش بروم بهتر است یاشخصیتش را از زبان خانواده اش بازگو کنم. هر چند با همه باید مصاحبه میشد، ولی نمیدانستم بهتر است تمرکز کار بر روی کدام جنبه از زندگی ایشان قرار گیرد؛ کمی گذشت و من با همسر ایشان آشنا شدم. تصمیم گرفتم کار را با خاطرات ایشان شروع کنم.
می نویسم تا خودم فراموش نکنم که اگر امروز با عزت قدم بر میدارم حاصل خون جوانان این مرز و بوم و استقامت خانواده های آنها است. استقامتی که راحت نیست؛ سختی دارد، هجران دارد، یک عمر تنهایی دارد.... می نویسم تا یاد بگیرم پاسداری یعنی این؛ یعنی مردی جلوی دشمن می ایستد و زنی هجران این ایستادگی را تحمل میکند.
برشی از کتاب
آن روز برای من و علی اکبر یکی از بهترین روزهای زندگیمان بود. در پوست خود نمی گنجیدیم. زندگی برایمان خیلی قشنگ تر از قبل شده بود. شور وجود فرزندی که دو ماه بود پا به زندگی مشترکمان گذاشته بود هر دویمان را غرق در شادی و نشاط کرده بود. من بیشتر برای علی اکبر خوشحال بودم. می دانستم چه قدر بچه دوست دارد. میدانستم که حرف های گاه و بیگاه این و آن اذیتش می کند. می دانستم بعضی ها توی روی خودش گفته بودند دیگر فاتحه ی بچه دار شدن را بخوان. تو دیگر بچه دار نمیشوی. از اینکه علی اکبر پدر شده بود و بالاخره به آرزوی خودش رسیده بود بسیار خوشحال بودم و خوشحال تر برای اینکه خداوند به من افتخار مادری فرزندش را نصیب کرده بود. بعضی از روزها، ساعت ها کنار هم می نشستیم و از فرزندمان حرف میزدیم. ذوقش را میکردیم، قربان قد و بالای نداشتهاش میرفتیم و برای آیندهاش برنامه ریزی می کردیم.راه مقابله با جنگ روانی دشمن
این کتاب در مورد جنگ روانی و انواع و اهداف آن ، تاکنیک های یا روش های مقابله، راهکارهای دفاعی و مقابله با تهاجم فرهنگی سیاسی حقوقی و.... دشمن است.
برشی از کتاب
انواع جنگ روانی: جنگ روانی به سه دستۀ تاکتیکی، تحکیمی و راهبردی تقسیم میشود: الف: جنگ روانی تاکتیکی: هدف از این نوع جنگ، تامین اهداف نبرد سخت است. به تعبیر دیگر، هدف جنگ روانی تاکتیکی، تضعیف روحیه و از بین بردن انگیزه دشمن برای تامین اهداف جنگ سخت است. انواع تدابیر تهاجمی این جنگ، در تضعیف احساسات، روحیه، انگیزه، تفکر و اراده جنگی دشمن ودر پشتیبانی از اهداف تهاجمی جنگ سخت، بسیار کار آمد است...خلیل طلائیه
چند سالی است که به لحاظ علاقه به زادگاهم فعالیت های فرهنگی اجتماعی گوناگونی داشتم تا این که از تجارب پدر جهادگرم الهام گرفتم و با راهنمایی های ایشان با ارزش شهدای این مرز و بوم آشنا شدم؛ شهدایی که به گفته امام خمینی مجاهدینی بودند که با شهادتشان پیروزی انقلاب اسلامی را بیمه کردند. زادگاهم نوگوران 26 شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است. اما یکی از این شهدا توجه مرا به خود جلب کرد و سوالاتی در ذهنم ایجاد شد که چرا تصویر ایشان در راس تصاویر شهدا قرار دارد؟ آری وی سردار شهید ابراهیم خلیلی بود، جوانی که همچون بسیاری از فرماندهان در دفاع مقدس در ابتدای جوانی هنر مدیریت را به جهانیان نشان داد جوانی، زاده روستای تاریخی نوگوران از توابع شهرستان لنجان از استان اصفهان و بزرگ شده ی خانواده ای کشاورز، شخصیتی که پس از سقوط رژیم پهلوی در فرهنگ انقلاب به کمال رسید و در فاصله 5 ساله تا شهادتش فعالیت های مختلفی انجام داد. فرماندهی در جنگ، فعالیت فرهنگی در جهاد سازندگی و فعالیت اقتصادی در صندوق قرض الحسنه از تجربه های وی بود؛ در دانشگاه تهران نیز قبول شد و قصد ادامه تحصیل داشت و در سال پایانی عمر خویش سنت پیامبر خود را به جای آورد و تشکیل خانواده داد؛ که آشنایی با ویژگی های چنین شخصیتی می تواند سرلوحه بسیاری از افراد جامعه باشد.