گفتارهای آسمانی (جلد اول)
حاج حسین خرازی در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد در اولین خط دفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین به مدت ۹ ماه با کمترین تجهیزات در این منطقه استقامت کرد.
در عملیات کربلای ۵ با انفجار خمپارهای سردار بزرگ در روز جمعه سال ۱۳۶۵ در ۲۹ سالگی شهید شد؛ بنا به سفارش خودش قطعه شهدا در میان یاران بسیجی اش به خاک سپرده شد.گفتارهای آسمانی مجموعه کامل سخنرانی های سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر مقدس 14 امام حسین (ع) تا پایان سال 1363 است. این مجموعه دو جلدی می باشد.
برشی از کتاب
سال اول جنگ یکسال بود که شاید از لحاظ موفقیت ما پیروزی چندانی نداشتیم؛ چرا که درست بر اساس استراتژی نبود ارتش، به ما حمله کرد و البته قضایای سیاسی دیگری هم دارد که حالا ما از بُعد نظامی به این قضیه نگاه میکنیم، میبینیم که اینها چون آرایش ارتش را میدانستند و دقیقا عدم انسجام، عدم هماهنگی و عدم ما فرماندهی قوی، منسجم و قاطع در ارتش را میدیدند، به فکر این افتادند که چند روزی شاید بساط جمهوری اسلامی نوپا را میتوانند برچیند. اما با این پیام روح افزای امام، با این پیامی که امام فرمودند، بالافاصله نیروها سرازیر شدند، آن هم نیروهایی که در ابتدا اصلا رزم ندیده بودند، سلاح به دست نگرفته بودند، آمدند و شروع کردند به آموزش و بلافاصله یاد گرفتند و سازمان دهی شدند.گفتارهای آسمانی (جلد دوم)
حاج حسین خرازی در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد در اولین خط دفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین به مدت ۹ ماه با کمترین تجهیزات در این منطقه استقامت کرد.
در عملیات کربلای ۵ با انفجار خمپارهای سردار بزرگ در روز جمعه سال ۱۳۶۵ در ۲۹ سالگی شهید شد؛ بنا به سفارش خودش قطعه شهدا در میان یاران بسیجی اش به خاک سپرده شد.
گفتارهای آسمانی مجموعه کامل سخنرانی های سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر مقدس 14 امام حسین (ع) از سال 1364 تا پایان سال 1365 است . این مجموعه دو جلدی می باشد.
برشی از کتاب
برادرها باز هم شاید امر برایشان هنوز روشن نشده، ما گفتیم که امام اینطوری میفرمایند، حالا تکلیفی که امام فرمودند، این طوری است و باز هم میفرمایند: (که اگر یک نفر در این جمهوری اسلامی باقی بماند، باید جنگ را ادامه بدهد)، ما اگر شیعه امام حسین(ع) هستیم، اگر میگوییم که (هل من ناصر)، اگر همین شعار امام حسین (هیهات منا الذله) را میگوییم، پس باید از هر قشری هستیم به جبهه بیائیم، حالا دانشجو یا دانش آموز هست که البته قشری که جبهه را تشکل میدهد، همین ها هستند، کس دیگری که نیست، ما آدمهای خارجی که نداریم، یا بقال است، یا مغازه دار است، یا آهنگر است، یا دانش آموز یا دانشجو است و هرکس نسبت به تعهدی که دارد، باید به جبهه بیاید و خدای ناکرده اگر نیاید، مشمول آیات عذاب و احادیث نشوند_ همین امروز ما خدمت حاج آقا صنعتی بودیم، ایشان این حدیث را متذکر شدند_ این حدیث را که شما مصداق آن نیستید، اگر نیائید، خدای ناکرده خودمان را عرضه به میدان جنگ نکنیم، آن موقع شاید مصداق احادیثی که در باب افراد بد گفته میشود، بشویم.لبخند سنگر
کتاب حاضر مجموعه ای است از خاطرات طنز، شوخ طبعیها و شیرین کاری رزمندگان استان اصفهان به ویژه لشگر مقدس 14 امام حسین(علیه السلام) و اتفاقات که از نیروهای تیز هوش اصفهانی سر زده است.
این کتاب با تلاش آقای حمیدرضا پورقربان در طی چند سال با تلاش فراوان جمع آوری گردید و از مجموع، بیش از 35 خاطره جمع آوری شده تنها 110 خاطره به برکت نام مقدس مولی الموحدین حضرت علی(علیهالسلام) انتخاب شد که پس از باز نویسی و پردازش آن، به علاقمندان تقدیم میگردد.
برشی از کتاب
بعد از عملیات کربلای 4 در منطقه شلمچه وارد اورژانس شدم. صحنه خندهداری مرا مبهوت کرد. تعدادی از اسرای عراقی را دیدم که با دست شلوار خود را نگه داشته اند که از پایشان نیافتد، چون فانسخه نداشتند و یک پاچه شلوار همه آنها هم چیده شده بود. این صحنه برایم خندهدار و سوال برانگیز بود. بالاخره پس از پرس و جو فهمیدم، مسئول اورژانس آقای دکتر صبوحی این کار را کرده است. رفتم تا علتش را جویا شوم. ایشان گفت: «این اُسرا را ساعت 4 صبح آوردند و ما وسیلۀ نگهداری و نیروی کافی برای حفاظت آنها نداشتیم. رفت و آمد نیروها هم به اورژانس زیاد بود، من هم یک پاچه شلوار آنها را بریدم تا با بچههای بسیجی اشتباه نشوند و تقریبا علامت گذاری شده باشند و فانسخه آنها را هم گرفتم تا سرعت عمل و قدرت فرار از آنها گرفته شود و با این تاکتیک از نیمه شب تا حالا آنها را نگه داشتم. البته اثر دیگر این کار روحیه گرفتن و خندیدن رزمندگان به خاطر این صحنه بود»لاله های بهاران
علاوه بر زیبایی های جنگ هدف این کتاب رساندن پیام شهدا برای نسل امروز و فرداست. چه خوب است نسل های امروز و فردا بدانند که انسان های از این سرزمین در مقابل دشمن، مردانه جنگیدند، چه خوب است بدانند از شیرخواران تا سالخوردگان همه و همه از ارزش های انسانی عاشقانه دفاع کردند. چه خوب است که بدانند انسان های زیادی بودنند که بدن هایشان تکه تکه و گاهی هیچ اثری از آنها نماند، اما وجبی از این خاک را از دست ندادند.
خلیل طلائیه
چند سالی است که به لحاظ علاقه به زادگاهم فعالیت های فرهنگی اجتماعی گوناگونی داشتم تا این که از تجارب پدر جهادگرم الهام گرفتم و با راهنمایی های ایشان با ارزش شهدای این مرز و بوم آشنا شدم؛ شهدایی که به گفته امام خمینی مجاهدینی بودند که با شهادتشان پیروزی انقلاب اسلامی را بیمه کردند. زادگاهم نوگوران 26 شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است. اما یکی از این شهدا توجه مرا به خود جلب کرد و سوالاتی در ذهنم ایجاد شد که چرا تصویر ایشان در راس تصاویر شهدا قرار دارد؟ آری وی سردار شهید ابراهیم خلیلی بود، جوانی که همچون بسیاری از فرماندهان در دفاع مقدس در ابتدای جوانی هنر مدیریت را به جهانیان نشان داد جوانی، زاده روستای تاریخی نوگوران از توابع شهرستان لنجان از استان اصفهان و بزرگ شده ی خانواده ای کشاورز، شخصیتی که پس از سقوط رژیم پهلوی در فرهنگ انقلاب به کمال رسید و در فاصله 5 ساله تا شهادتش فعالیت های مختلفی انجام داد. فرماندهی در جنگ، فعالیت فرهنگی در جهاد سازندگی و فعالیت اقتصادی در صندوق قرض الحسنه از تجربه های وی بود؛ در دانشگاه تهران نیز قبول شد و قصد ادامه تحصیل داشت و در سال پایانی عمر خویش سنت پیامبر خود را به جای آورد و تشکیل خانواده داد؛ که آشنایی با ویژگی های چنین شخصیتی می تواند سرلوحه بسیاری از افراد جامعه باشد.