نمایش 9 24 36

آقا جمال

شنیدن بعضی حرف‌ها و نوشتن‌شان روی کاغذ، کار ساده‌ای نیست. می‌نشینی روبه‌روی زنی و از او می‌خواهی که از شوهرش برایت بگوید؛ از سال‌های جنگ. او ناباورانه نگاهت می‌کند و نمی‌داند آن همه سختی و شیرینی توأمان را چگونه برایت بگوید. آیا خواهی فهمید؟ با این همه، دریغ نمی‌کند و تو روزهایی را در زندگی زن جستوجو می‌کنی که بعد از گذشت این همه سال، برای او همین دیروز است. او حرف می‌زند و تو غمی که در نگاهش می‌نشیند را می‌بینی؛ غم نبودن مردش که اول، مرد زندگی بود و بعد مرد جنگ. مردی که رفتن و آمدن‌هایش با رفتنی همیشگی تمام شد. زن ماند و تنهایی و بچه‌ها؛ که بی آنکه بدانند یا بفهمند پدرشان چرا رفتن را بر ماندن با آنها ترجیح داد، بزرگ شدند. این کتاب خاطرات شهید سید جمال طباطبایی است. وی در سال 1339 در شهرضا متولد شد. سمت او معاون لشکر قمربنی هاشم بود، و در سال 1366 در شلمچه به شهادت رسید.

برشی از کتاب

راه به راه، از خانة حاج آقا، رفتیم مزار شهدا. آنجا بود که گفت چند روزی را که من مشهد بودم، او می‌آمده سر مزار شهیدجمال و ذکر لا اله الا الله می‌گفته تا دل من نرم شود. حس عجیبی بود. حس تازه عروسی که با همسرش ایستاده َ باشد کنار یک مزار. مزاری که روزگاری مردش بوده و عشقش. حس غریبی است قرارگرفتن بین دو بی‌نهایت. سخت است برای یک انسان خاکی که بین دو بی‌نهایت را جمع کند. سخت است در آن لحظات اشک و دلشورهاش را مخفی کند و به فاتحه‌ای بسنده کند.

معلم (شهید غلامرضا آقاخانی)

20,000 تومان
ستارگان درخشان، عنوان مجموعه کتاب هایی است، که هر یک بنا دارد خواننده اش را با یکی از سرداران شهید اصفهان مأنوس کند. که البته آنچه بیان می شود شرح بزرگی آن شهدا نیست که شرح بزرگی آنان داستانی است به بلندای یک عمر, واین ها خاطراتی است کوتاه از زندگی سراسر بندگی شان . آبروی اندکمان را توان ضمانتی اگر باشد و چشمان بی رمغمان را ذوق باریدنی ، این مجموعه را نذر آرامش دل های مسموممان می‌کنیم مگر از بیماری برخیزد و دوباره نام معطر شهدا را در خویش زمزمه کند. در این خاطره ‌های بازنویسی شده به روایت زندگی سردار شهید «غلامرضا آقاخانی» پرداختیم. سردار شهید غلامرضا آقاخانی مهرماه سال 1337 هجری شمسی در خانواده‏ای مذهبی در شهرضا به‏ دنیا آمد. آقاخانی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به استخدام رسمی آموزش و پرورش درآمد و در سنگر مقدس علم و دانش به‏ عنوان معلم مشغول به انجام وظیفه گشت و ضمن آن در دانشگاه در رشته‏ ی معماری مشغول به تحصیل شد. سال 57 به‏ عنوان معلم در منطقه‏ ی کامو و جوشقان در120 کیلومتری کاشان یک سال و اندی خدمت کرد و فعالیت‏های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جهت آگاه کردن مردم آن منطقه انجام داد. شهید بزرگوار در طول سال‌های دفاع مقدس در عملیات‏های مختلفی از جمله بیت‌المقدس، رمضان، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر، خیبر و بدر به‏ عنوان مسئول مخابرات، فرمانده‏ی گردان و… حضور یافته و خاک شلمچه، جزیره‏ ی مجنون، خرمشهر و… را عرصه‏ ی‌ دلاوری ‌های بی ‏شمار خود ساخته بود.

برشی از کتاب

تصمیم گرفت دانشگاه را رها کند و به جبهه برود اطرافیان مرتب می‌گفتند: تو دانشجوی معماری هستی. برو سرکلاست! مهندسی ات را بگیر. بعضی ها هم می گفتند: مگه معلم نیستی؟ کجا می خوای کلاس و درس و تدریست را رها کنی و بری؟ خودش همه‌ی این ها را می‌دانست، ولی دیگر دلش اجازه ماندن نمی‌داد و حتی عقلش. همه چیز را رها کرد و به دانشگاه اصلی رفت.

لاله های ماندگار

لاله های ماندگار یادمانه شهدای روستای هونجان است.

تا ابد سربلند

تا ابد سربلند روایتگر خاطرات جمعی از آزادگان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس سرافراز شهرضا است.