نمایش 9 24 36

آسمانی های خاکی 8 (حبیب الله شریفیان)

وی در شعارنویسی، توزیع اعلامیه، برگزاری راهپیمایی و تظاهرات نقش مؤثری ایفا می کرد. در تظاهرات 28 آبان 57 که مصادف با عید غدیرخم بود، حضوری شایسته داشت در شام عاشورای 1357. پس از پایین کشیدن مجسمه شاه از میدان اصلی شهر به همراه احمدرضا انقلابی ابراهیمی و جمعی از جوان های سر شاه را در مساجد و خیابان ها می چرخاندند و علیه رژیم شعار می دادند. چون خط خوبی داشت، اعلامیه و شعارنویسی دیوارها را انجام می داد. مادرش می‌گوید: اولین کسی که در مسجد بزرگ داد زد، مرگ بر شاه، بچه من حبیب بود. صداش از بلندگو پخش شد. جوان ها با او هم صدا شدند. در بهار سال 1359 زمانی که استان کردستان میدان تاخت و تاز گروهک های ضد انقلاب شده بود؛ حبیب الله شریفیان از نخستین افرادی بود، که برای اعزام به منطقه ی کردستان داوطلب شد و در عملیات آزاد سازی سنندج و محورهای مواصلاتی استان حضور داشت و پس از آزاد سازی سنندج و استقرار رزمندگان در محورها و پایگاه ها به عنوان مسئول خرید و تأمین تدارکات ناحیه کردستان انتخاب شد.

حبیب خدا

شهید شریفیان، اسطورۀ مقاومت و پایداری، نماد راستین حق پرستی در مکتب توحید و در ضیافت عنداللهی بود. جانباز هفتاد درصدی که از تلاش برای پویایی و پیشرفت دست نکشید و به ادامه تحصیل پرداخت و پس از فارغ التحصیلی در رشتۀ پزشکی عمومی دانشگاه اصفهان، در زمینۀ پوست، مو و زیبایی تخصص گرفتند. حبیب خدا کتاب چهاردهم از مجموعۀ راست قامتان است که به توصیف زندگی شهید حبیب الله شریفیان پرداخته است.

برشی از کتاب

وقتی پدر و مادرش به بیمارستان رسیدند، باور نمیکردند که حبیبشان را برای همیه از دست داده اند. داغ فرزند بسیار سخت است و آن دو برای بار سوم این داغ را تجربه کردند. حبیب پیش خودشان شهید شد. او هر روز شهید میشد. چند شب متمادی جواد در خواب میدید که رسول و مجید کنار پدر نشسته و با او حرف میزنند. اولین فردی که به او خبر شهادت حبیب را دادند، عزیزالـه بود که او هم سریع خود را به بیمارستان رساند و آن قدر دلسوزانه کارها را رتق و فتق داد که واقعا حق رفاقت را تمام کرد. او دوستش را میدید که به آرزوی دیرینه ای که در جبهه های کردستان و جنوب داشت، رسید و به دیار فانی شتافت.