نمایش 9 24 36

آقای گل

قیمت اصلی 90,000 تومان بود.قیمت فعلی 86,000 تومان است.
روایت زندگی شهید مسعود آخوندی و شهید قربان‌علی عرب
0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه

جایش پیش خودم است (سردار شهید قربان‌علی عرب به روایت نرگس قدوسی)

مجموعه کتاب های است که به محبت های عمیق این آدم‌ها می پردازد. آدم‌هایی که مثل ما بوده‌اند و رشته‌های محبت آن‌ها را به بقیه وصل کرده بود. محبتی که سرجایش ماند اما نرم نرم نقطۀ اتصال رشته‌ها از زمین بریده شد. این کتاب در مورد شهید قربان علي عرب، او قائم مقام عملياتي لشكر14 امام حسين بود. و در سال 1336 (همزمان با عيد قربان)متولد شد. اودر سال 1357 با نرگش قدوسی ازدواج کرد.و در سال 1364 در شرق دجله به شهادت رسید.

أین عمار (شهید قربانعلی عرب)

20,000 تومان
مجموعه ستارگان درخشان بنا دارد خواننده اش را با یکی از سرداران شهید اصفهان مأنوس کند. که البته آنچه بیان می شود شرح بزرگی آن شهدا نیست که شرح بزرگی آنان داستانی است به بلندای یک عمر و اینها خاطراتی است کوتاه از زندگی سراسر بندگی شانخاطره‌های بازنویسی شده از روایت زندگی سردار شهید «قربانعلی عرب». او عید قربان سال 1336 در روستای مارکده شهرکرد کودکی متولد شد که خانواده اش به عشق مولای متقیان و اهل بیت (ع) نام او را قربانعلی نهادند.در سال 1356 برای انجام خدمت سربازی به پیرانشهر اعزام شد و پس از اتمام آن دوره به حماسه آفرینان انقلاب اسلامی پیوست. پس از آن راهی جبهه های جنوب شد و به صف رزمندگان انقلاب پیوست. او در حفر کانال خط شیر که به پیروزی اولین عملیات منظم سپاه اسلام با نام “فرماندهی کل قوا خمینی روح خدا (ره )” انجامید ،  نقش مؤثر و حضور فعال داشت و از آن پس مأوای خویش را در جبهه ها و نزد بسیجیان یافته،  استعداد بارز او در مسائل نظامی و تاکتیکی،  باعث شد مسؤولیت های بیشتری بر عهده اش بگذارند تا اینکه به عنوان جانشین عملیات لشگر امام حسین (ع) و مسؤول محور(جاده خندق) انتخاب گردید و سرانجام در دوازدهم اردیبهشت سال 1364 در جاده خندق (منطقه عملیاتی بدر) به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

برشی از کتاب

تفریح شان رفتن به گلستان شهدا بود. به ورودی گلستان که می رسیدند،  بچه ها را به خانم می سپرد و جدا می شد. زیارتشان که تمام می شد،  دوباره نزدیک خیابان همدیگر را می دیدند. می گفت: این جا بچه های شهدا هستند،  اگه ببینند این بچه ها بابا دارند دلشان می شکند،  ناراحت می شوند. به برادرش می‌گفت: دادا،  الان زمانه اقتضا می کند که ما دست بچه مان را نگیریم. چون هر لحظه ممکن است یک خانواده ی شهید پشت سر ما یا جلوی ما عبور کند،  همسر شهید یا بچه ی یتیمش ناراحت می شود، در روحیه شان اثر می گذارد...!