نمایش 9 24 36

از سیاهی تا سرخی

این کتاب برگرفته از سیمای حجاب در کلام شهدا است. و این مجموعه از وصایای شهدای شهرستان اران و بیدگل انتخاب شده است. حجاب یکی از موضوعاتی است که تقریبا در تمام وصایای شهیدان آمده و جزء مشترکات وصایای شهدا محسوب میشود.

نگار آسمانی

این کتاب شرح زندگانی سردار شهید علی آزادپور قائم‌ مقام طرح و عملیات تیپ قدس کردستان است. اسشان متولد 1342 بود و درسال 1361 به عضویت رسمی سپاه کاشان در آمد. سرانجام در تاریخ 20/2/1365 در حین بررسی وضعیت در منطقه، مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به آرزوی دیرینهاش رسید.

برشی از کتاب

از جمله ویژگی‌های شهید علی آزادپور از اَوان جوانی تا لحظه شهادت، ساده زیسـتی او بود. خانواده شـهید آزادپور گرچه از وضع مالی مناسبی برخوردار بودند ولی او به دنیا اعتنایی نشــان نمی‌داد و داشــتن وضــع خوب مالی در روحیه و اخلاق او هیچ تاثیری نداشت. پوشـیدن لباس‌های ساده و معمولی ، به او وقار خاصی می ‌بخشید و حجب و حیایی زبانزد همه داشت که نمی‌ توان منش پهلوانی پدر را در او بی‌تاثیر دید. این ســـاده زیســـتی را در جبهه‌ها نیز از او شـــاهد بودیم. گاهی که از واحد تـدارکـات تیپ برای نیروها لباس می‌آوردند ، او آخرین نفری بود که لباس بر می‌ داشــت، شــاید لباســی که هیچ کدام از نیروها بر نمی ‌داشــتند، آن را می پوشید...

سربازی گمنام : شرح زندگی و خاطرات سردار شهید قاسم عربیان

زندگی به سبک گمنامی را می توان در خاطرات شهید قاسم عربیان دید و همه راز زندگی او نیز همین است. هیچ واژه‌ای، هم معنی گمنامی نمی‌شود. گمنامی فقط به مفقود بودن جنازه نیست و مشهور بودن را فقط در نام‌گذاری کوچه و خیابان‌ها جستجو نکنید. اینجا واژه‌ها را معنای دیگری است. اینجا شاید واژه‌ها نیز معنای خویش را گم می‌کنند. ما نمی‌دانیم که چه می‌گوییم فقط کلمه را می‌شناسیم و بس، نه شهیدان را و نه گمنامی را. همین که در برابر چشم ما نیستند گمنامند؟ همین که ما آنها را نمی‌شناسیم و ندیده‌ایم گمنامند؟ همین که ما اسم‌شان را نشنیده‌ایم گمنامند؟ اینها که همه معیارهای درک و فهم ما شد نه معنای گمنامی.

برشی از کتاب

از کنار جاده تا رودخانه اروند حدود 2 کیلومتر فاصله داشتیم. هوا در حال روشن شدن بود که نیروها بی‌اختیار به طرف رودخانه حرکت کردند. رسیدن به رودخانه یعنی این که محاصره خرمشهر صددرصد انجام شده است زیرا تنها راه خشکی نیروهای عراقی داخل خرمشهر همین فاصله بین جاده و رودخانه بود. شور و شوق پیروزی، رزمندگان را نیز بی‌قرارتر کرده بود و در انتظار آخرین مرحله عملیات، یعنی آزادی خرمشهر بودند. نیروهایی که با تحمل بی‌خوابی و گرما و سختی درگیری با دشمن، هم چنان پر جنب و جوش خود را نشان می‌دادند، بدون اجازه فرماندهی گردان به طرف رودخانه حرکت کردند که شاید این نیز یکی از عنایات خداوند بود که متوجه آن شدیم.