مثل یک خواب (سردار شهید ابراهیم جعفرزاده به روایت خانم هادی)
مثل یک خواب، روایتی از شهید ابراهیم جعفرزاده است .
شهید جعفرزاده، فرمانده تیپ الغدیر یزد بود. با آن که متولد 1339 در اصفهان بود اما مردم یزد بیشتر از اصفهانیها او را میشناختند. و در سال 1361 ازدواج کردند و در شرق دجله درسال 1362 به شهادت رسیدند.
برشی از کتاب
راوی کتاب خانم هادی همسر شهید جعفرزاده است. که در دورانی که خواستگارهای زیادی داشته همه را رد میکند چرا که به گفته پدرش حالا که نمیتواند در جبهه باشد و بجنگد، اگر شوهرش رزمنده نباشد به جنگ و جهاد خیانت کرده است. اما این یکی رزمنده بود و وقتی پدر برای گرفتن استخاره نزد حاج آقای مسجد محل می رود پاسخ مثبت از قرآن میگیرد. حاج آقا میگوید: هر کسی هست رد نکنید این برایتان هم عصای موسی میشود و هم ید بیضا. شهید داستان به خواستگاری میرود و تنها شرط دختر مورد نظرش یعنی ادامه تحصیل را میپذیرد. آن زمان همه تلاش دارند خانم هادی را از این وصلت منصرف کنند اما او میخواهد این جاده را تا انتها برود. جملهای را آرام زیر لب زمزمه میکند: این کمترین سهم من از این جنگ است. سرانجام این ازدواج سر می گیرد و دیری نمیپاید که دختر به حرفهای پدرش درباره مردانی که یک پایشان جبهه است و پای دیگرشان اگر هم چند روزی مرخصی بیایند، باز همان جبهه است پی میبرد.سه برادر (شهید حاجابراهیم جعفرزاده)
ستارگان درخشان، عنوان مجموعه کتاب هایی است که هر یک بنا دارد خواننده اش را با یکی از سرداران شهید اصفهان مأنوس کند. که البته آنچه بیان می شود شرح بزرگی آن شهدا نیست که شرح بزرگی آنان داستانی است به بلندای یک عمرواینها خاطراتی است کوتاه از زندگی سراسر بندگی شان . آبروی اندکمان را توان ضمانتی اگر باشد و چشمان بی رمغمان را ذوق باریدنی ، این مجموعه را نذر آرامش دل های مسموممان میکنیم مگر از بیماری برخیزد و دوباره نام معطر شهدا را در خویش زمزمه کند.
شهید حاج علی باقری سال 1339 در شهر اصفهان به دنيا آمد. او در سال 1359 عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد. در دوران جنگ تحميلي عراق عليه ايران فرماندهي تيپ 18 الغدير يزد را برعهده داشت و سرانجام در سال 1363 در عمليات بدر به شهادت رسيد.