مسافر زمان
| قطع |
رقعی |
|---|---|
| رده بندی سنی |
جوانان و بزرگسالان ,نوجوانان |
روایتی از زندگی شهید بزرگوار رحمت الله مصدق کاشانی که سعی در ترسیم گوشه هایی ازحیات پر رنج این بزرگوار دارد.
برشی از کتاب
عصمت سبد چوبی پُر از ظرف را از لب حوض بر داشت و از پلههای ایوان بالا رفت. به اتاق که آمد، با صحنهای غیر منتظره رو به رو شد. رحمتالله انگشتش را به دیوار چسبانده بود و فشار میداد. چند قطره خون از شیار بین انگشتان تا روی مچ دستش سرازیر شده بود. عصمت با حیرت و نگرانی گفت:
_چیشده؟ داری چیکار میکنی؟
ـ هیچی مادر. داشتم لباسمو میدوختم که یک دفعه سوزن رفت تو دستم!
عصمت به پشت دست خودش زد و گفت:
_وای! خدا مرگم بده! آخه بچه این چه کاریه که کردی؟
با شتاب به طرف پسرش رفت و خواست کمکش کند. ناگهان با دیدن سوزنی که در بند اول انگشت اشارۀ رحمتالله فرو رفته بود و از کنار ناخنش بیرون زده بود، بر جای خود میخکوب شد! رحمتالله بیدرنگ دوباره انگشتش را به دیوار چسباند و فشار داد. بالاخره سوزن پرخون را
کف دستش گذاشت و به طرف عصمت گرفت. عصمت ابروهایش را در هم کشید و با عصبانیت داد زد:
_آخه بچهجون مگه تو مادر نداری؟! به خودم میگفتی تا لباست رو بدوزم!
ـ آخه وقتی خودم میتونم واسه چی شما رو به زحمت بندازم؟…
| نویسنده |
لیلا کریمیان |
|---|---|
| طراح جلد |
عبدالحميد اماني |
| صفحه آرا |
عبدالحميد اماني |
| تعداد صفحه |
112 |
| سال انتشار |
1390 |
| شابک |
978-600-6098-38-8 |
| قطع |
رقعی |
| نوع جلد |
نرم شومیز |
| رده بندی سنی |
جوانان و بزرگسالان ,نوجوانان |
برای خرید محصولات با شماره ۰۹۱۳۷۰۴۲۷۹۶ تماس حاصل فرمایید.
تحویل اکسپرس
ارسال رایگان سفارشات بالای 500 هزار تومان
پرداخت امن
امکان پرداخت آنلاین
ضمانت سلامت کالا
تضمین سلامت فیزیکی کتاب
پشتیبانی
ارتباط با پشتیبانی انتشارات

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.