رسته از زنجیر
رسته از رنجیر داستان آزاده بزرگوار حیدر وکیلی است.
برشی از کتاب
من حیدر وکیلی دانش آموز کلاس اول راهنمایی درسهرو فیروزان شهرستان فلاورجان بودم که جنگ همه جانبه رژیم حاکم بر عراق علیه کشورمان ایران شروع شد این موضوع مثل تمام مردم ایران دغدغه اول من نیز شد اما کم سن بودم نمیگذاشتن آزادانه تصمیم بگیرم و برنامهام را پیش ببرم.جانی دوست خوبه همه
جانی دوست خوبه همه ، زندگی نامه داستانی سردار شهید محمد علی شاهمرادی قائم مقام لشکر 44 قمر بنی هاشم است.
این جوان بیست و چندساله که با پوتین وصله دار و لباس های سادۀ بسیجی توی خط رفت و آمد داشت؛ همان که به فرماندهی قبولش داشتند و در عین حال، با شوخی ها و لهجه روستایی اش بچه ها را به خنده وادار میکرد.
گردان قاطریزه
مستند کتاب گردان قاطریزه بر اساس بیان ساده و دل نشین رزمندگان این گردان تهیه و تنظیم شده است.در بین چهارپایان، قاطر تنها حیوانی بود که در شیب های تند و صعب العبور و مناطق خاص کم نمی آورد و قادر بود مسیر را طی کند؛ پس هیچ راهی نبود بجز آن که از حیوان استفاده شود. برای این کار به تعداد فراوانی قاطر نیاز بود که باید تهیه می شد و در اختیار نیروهای رزمنده قرار می گرفت.در جنگ های کوهستان، قاطر خدمات بسیاری به رزمندگان اسلام می داد. این کتاب خاطراتی است از رزمندگانی که با قاطر، قسمتی از مشکلات جنگ در کوهستان را پیش بردند.
برشی از کتاب
آقای کشانی صبح اول صبح گروهان را به خط کرد و خودش هم روبه روی صف ایستاد: خوب، بچه ها امروز آموزش کارکردن با قاطر داریم! همه پخی زدند زیر خنده: ا... ما چیکار داریم به قاطر! اینجا مگه جنگ نیست! پس از اینکه حرفوحدیث ها کم شد، یکی یکی قاطرها را آورد و نشان بچه ها داد؛ نحوۀ پالان گذاری، سوارشدن، رام کـردن، گرفتن افسار و... را باید یاد میگرفتیم. آمـوزش شـروع شده بـود! آن هایی را که میترسیدند، دوپشته سوار میکرد تا ترسشان بریزد. قاطرها وحشی بودند و چون رام نشده بودند، جفتک می انداختند. در آن روزها هم زخمی دادیم و هم دست و پا شکسته. از بس لگد قاطر خورده بودیم، دست و پای بیشترمان کبود شده بود.بخشدار 14 ساله
شهید بسیجی مهرداد عزیزالهی، روز 12مهر ماه 1346 در یکی از محلههای قدیمی بهنام علیقلیآقا در شهر اصفهان، به دنیا آمد.
یک دانشآموز 15 سالۀ اصفهانی که از قفس خاکی رها شد و به مقام عزیزاللهی نائل شد. او در طول جنگ به دلیل نشان دادن رشادتها و تواناییهای خود، علیرغم سن اندک، به بخشدار منطقه زبیدرات، از مناطق آزاد شده عراق، منسوب شده بود. در آنجا به فعالیتهای فرهنگی مشغول بود و همزمان صبحها در سنگرِ مدرسه ، در یکی از مدارس سنندج درس میخواند و بعدازظهرها در مساجد و کتابخانهها به فعالیت فرهنگی مشغول بود.
او توانست با رفتار و منشی که داشت در بچههای کرد تأثیر فراوانی بگذارد، طوری که بچههای مدرسه را به اردو میبرد
تا اینکه یک روز از فرماندۀ خود، درخواست کرد، جهت رفتن به جبهه های جنوب با او موافقت کند، تا بتواند بطور مستقیم با دشمن بجنگد و در آنجا جهت آموزش به واحد تخریب معرفی و بعنوان یک تخریبچی، فعالیت رزمی خود را آغاز کرد
تا حدی که تسلط خاصی درخنثیسازی انواع مین پیداکرد.
در این کتاب بخشی از خاطرات و رشادتهای شهید بزرگوار مهرداد عزیزاللهی را میخوانید.
به سوی مجنون
در این کتاب با زندگیِ شهید نجفعلی کریمی آشنا میشوید.
برشی از کتاب
همراه خود را با شناخت کامل انتخاب کردم هرچند مزدورانی بودند که شایعه سازی میکردند. ولی گفتم بگذارهرچه میخواهند بگویند،این طاغوت صفتان! من هدفم الله است و هیچ موقع از این شایعات دلسرد نمیشوم و راه خود را که هدفم الله است ادامه میدهم.امام حسینی ها
امام حسینی ها مجموعه ای از تصاویر ، زندگی نامه و وصیت نامه چهارده فرمانده شهید لشکر 14 امام حسین (علیه السلام) اصفهان است؛ این مجموعه به سه زبان فارسی و عربی و انگلیسی می باشد.
برشی از کتاب
در بعضی از مواقع، انسان خود را در راهی میبیند که در آن راه یا باید کشته شدن در راه خدا و در خون خود غوطه ور شدن را انتخاب کند یا سر تعظیم(جلوی ظلم) فرود آوردن را. که مردان خدا، راه اول را انتخاب میکنند که تا حکومت حق جاری شود.جایش پیش خودم است (سردار شهید قربانعلی عرب به روایت نرگس قدوسی)
مجموعه کتاب های است که به محبت های عمیق این آدمها می پردازد. آدمهایی که مثل ما بودهاند و رشتههای محبت آنها را به بقیه وصل کرده بود. محبتی که سرجایش ماند اما نرم نرم نقطۀ اتصال رشتهها از زمین بریده شد.
این کتاب در مورد شهید قربان علي عرب، او قائم مقام عملياتي لشكر14 امام حسين بود. و در سال 1336 (همزمان با عيد قربان)متولد شد. اودر سال 1357 با نرگش قدوسی ازدواج کرد.و در سال 1364 در شرق دجله به شهادت رسید.