نمایش 9 24 36

دختر شیرینی فروش

قیمت اصلی ۱۵۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۱۴۹,۰۰۰ تومان است.
خواستگاری به چهارمین جلسه رسید و چیزی که تیزخلاص را زد و من مطمئن شدم حسین آقا همان انتخاب درست من است این بود که ... آن وقت دلم قرار گرفت و با خودم گفتم: "یا این شخص یا هیچکس؟"
0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه

بماند به یادگار

قیمت اصلی ۱۰۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۹۹,۵۰۰ تومان است.
روایت‌های عباسعلی یادگاری فر مسئول مجموعۀ بزرگ پشتیبانی جنگ جهاد دانشگاهی. نویسنده این کتاب می‌گوید: روزی که زنگ خانه‌شان را زدم، مردی در را به رویم گشود، آراسته و خوش برخورد؛ انگار که دختری از دخترهایش مهمان خانه‌ا‌ش شده باشد. با روی باز پذیرایم شد و برایم حرف زد؛ از گذشته‌ها و خاطراتش گفت و آلبوم عکس و اسنادش را در اختیارم گذاشت. مرد اما از همان ابتدا یک نگرانی بزرگ داشت: دلش نمی‌خواست حرفی از خودش زده شود؛ از «عباسعلی یادگاری فر» هرچه بود را از حدود 6000نفر زنان و مردانی می‌دانست که روزهای سخت جنگ در کنار یکدیگر دست به دست هم داده‌بودند و مثل کوه پشت فرزندان این سرزمین مانده‌بودند. زنان و مردانی که همه زندگی‌شان با جنگ عجین شده بود. فرزند و همسر و برادرشان در جبهه بود و خودشان این‌جا، در ستاد پشتیبانی جنگ جهاد دانشگاهی، روز و شب‌شان را به هم می‌دوختند تا پشت وپناه رزمندگان باشند. مرد وقتی از این آدم‌ها حرف می‌زد، صدایش می‌لرزید و بغض می‌نشست توی گلویش. از روزها و آدم‌هایی می‌گفت که انگار افسانه بودند. انگار اسطوره‌هایی بودند در دل تاریخ که شاید تکرارشان سخت و عجیب باشد. عباسعلی یادگاری فر می‌خواست فقط سخن از آن‌ها باشد؛ اما زمان زیادی گذشته بود و گرد فراموشی روی خاطرات زنان و مردان آن روزگار نشسته بود. کهولت سن و بیماری، اجازه یادآوری خاطرات را نمی‌داد. از طرفی مؤسس چنین ستاد وسیع وگسترده‌ای، خود، سوژه مهمی بود؛ هم از نظر سابقه مدیریتی و هم از نظر سابقه فرهنگی. نشستن پای حرف‌های مردی که از صفر تا صد ستاد پشتیبانی جهاد دانشگاهی را راه‌اندازی کرده بود، شیرین، دلچسب و عجیب بود. با نشستن پای حرف‌هایش می‌شد فهمید.
0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه

عشق جوانی (خاطرات شفاهی سعید ریاضی‌پور)

قیمت اصلی ۱۲۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۱۲۴,۵۰۰ تومان است.
داستان زندگی سعید ریاضی پور از اوایل دوره نوجوانی یعنی سیزده سالگی به جنگ و جبهه گره خورده است؛ رفتن سعید به جبهه، آشنا شدنش با انسان‌های بزرگی مثل شهید صیاد شیرازی و شهید حاج احمد کاظمی نقطه عطف زندگی‌اش می‌شود و با خاطرات این چهار سال زندگی می‌کند.
برشی از کتاب
با سروصورتی خونی وارد سنگر شدم. حاج‌احمد بی‌قرار ایستاده بود، پرسید:ـ چه خبر؟!هول کرده بودم، مثل رمز بی‌سیم به حرف افتادم:ـ آقامهدی آسمونی شد!حاجی کلافه شد. چند قدم دور خودش زد. مدام دست به سر و ریشش کشید. روی دوزانو نشست و گریه کرد. با گریۀ شدید حاج‌احمد بغضم ترکید. بعد از چند دقیقه ایستاد به نماز. دو رکعت نمازش که تمام شد، آب بود روی آتش. حاجی آرام شد.
0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه

آقای گل

قیمت اصلی ۱۱۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۱۰۹,۰۰۰ تومان است.
گاهی رزمنده‌ها را این طور صدا می‌زد: «آقای گل» برای مسعود و قربانعلی که با تفکرات اسلامی رشد کرده بودند؛ زمان دفاع مقدس فرا رسیده بود دفاع مقدسی که در مقابل مستكبرين جهان و به نام حزب بعث عراق ثبت شده بود. نه پول خرید کارخانه مسعود را مردد کرد و نه همسر و فرزند قربانعلی را قلب‌شان برای ایران اسلامی می‌تپید. در این کتاب با بخش هایی از زندگی دو قهرمان به نام‌های شهید مسعود آخوندی و شهید قربانعلی عرب که به قلم جمال طاهری است آشنا می‌شوید.
0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه

فوت کوزه گری

قیمت اصلی ۱۱۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۱۱۴,۰۰۰ تومان است.

نبوغ دو جوان در جنگ صدام را عصبانی و کلافه کرده بود. رسول در چشم به هم زدنی به روزترین تکنولوژی‌های مین که توسط کشورهای مختلف به دست بعثی‌ها می‌رسید را خنثی می‌کرد. محسن بیمارستانی ساخت که در بمباران مقاوم باشد. آن‌ها رزمنده‌های زیادی را آموزش دادند و فوت کوزه‌گری کار را در اختیارشان قرار دادند. در این کتاب با برش‌هایی از زندگی پرهیجان دو قهرمان که به قلم جمال طاهری است آشنا می‌شوید.

0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه

هم‌ رزم

قیمت اصلی ۱۱۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۱۰۹,۰۰۰ تومان است.
زهره چهار ماهه باردار بود که در یک عملیات شجاعانه به دست منافقین به شهادت رسید. زینب هم‌رزمی دلاور و وفادار هر روز بر سر مزار او می‌رفت و با خواندن قرآن یاد و خاطره‌اش را زنده نگه می‌داشت سرانجام منافقین او را نیز به شهادت رساندند.
0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه

چلچراغ

قیمت اصلی ۹۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۸۹,۵۰۰ تومان است.

.در این کتاب زندگی و خاطرات چهل شهید دفاع مقدس و مدافع حرم روایت می‌شود که وجه اشتراک‌شان پیش‌گویی شهادت‌شان است

برشی از کتاب

صبح روز 8 مهرماه 1359 سهام تطهیر کرد و زیباترین لباسش را که روسری گلدار و پیراهن قرمز رنگش بود، پوشید. انگار می‌دانست مسافر آسمان است و خود را برای مهمانی خدا آماده می‌کرد. آب و برق منطقه قطع شده بود و این بهترین بهانه برای خروج او از منزل بود. برادر کوچکش را در اتاق پنهان کرد. ظرف‌ها را برداشت و به بهانه آوردن آب با سرعت به طرف نهر کرخه رفت. در مسیر، مادر را دید که ملتمسانه فریاد می‌زد: برگرد ... تو کوچکی و توان مقابله نداری. تو را می‌کشند؛ سهام برگرد. از حرف مادر غمگین شد. او کوچک نبود؛ بزرگ بود، خیلی بزرگ! دو انگشت دست خود را به نشانه پیروزی بالا گرفت و درحالی که فریاد می‌زد: پیروزی، شهادت، پیروزی ظرف ها را بر زمین رها‌کرد و با سرعت از مادر دور‌ شد. ساعت 10:30 صبح التهاب و هیجان مردم شهر به اوج رسید. شایع شده بود در سوسنگرد مردم به پا خاسته‌اند و با شعارهای محلی، به منظور اعتراض، به طرف محل استقرار نیروهای عراقی می‌روند. شیرزنان شهر نیز همپای مردان خـود چادر همت را به کمر بستند و علیه دشمن فریاد سردادند. از طرفی، دشمن که از خروش سیل زن و مرد وحشت زده شده بود درصدد فرار و تخلیه شهر برآمد. سهام دوازده ساله نیز چادر خود را محکم گرفته و با مردم هم صدا شده بود. سهام اسلحه خود را، که فریاد مرگ بر صدام بود، به کار گرفت و با دشمن درگیر شد. دشمن نیز پاسخ او را با رگبار گلوله داد. سهام خیام اولین بانوی شهیده‌ای است که از آن دیار به ملکوت پیوست و با بازی قهرمانانۀ خـود در سرنوشت مبهم سرزمینش دست برد و ورق را برگرداند.

0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه

همسایه ماهی ها

قیمت اصلی ۱۳۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۱۲۹,۵۰۰ تومان است.
در دل سختی ‌های عجیب جنگ رشد های بزرگی هم بود. سختی ‌‌های که اکبر کاظمی شاید یکی از آن آدم ‌هایی باشد که مزه‌اش را خوب چشیده است، آن هم درست وسط میدان مین وقتی برای شناسایی منطقه عملیاتی والفجر8 وارد خاک عراق شد. اما از بد حادثه پانزده روز و شانزده شب بیخ گوش عراقی‌ها و چند فرسخی ‌شان زمین‌گیر می‌شود جوری که نه راه پیش داشته، نه راه پس! او در این معرکه نه تنها پایش روی مین رفته و توان حرکت کردن از او گرفته می‌شود. روز به روز هم ضعیف تر می‌شود. خودش می‌گوید که علف ‌ها و بوته‌ ها رواندازش وآب رودخانه (شیلر) تنها خوراکش و کرم‌ها و گراز‌ها تنها همدم‌ هایش در آن روز‌ها و شب‌ها بودند. چهره‌اش هم آنقدر عوض می‌شود که موقع نجاتش همه او را یک سرباز عراقی می‌دانند تا یک رزمنده ایرانی. اتفاقی که حالا سی و اندی سال از وقوع آن می‌گذرد.

برشی از کتاب

صبح، طبق معمول گرازی که با آن انس گرفته بودم، آمد سراغ دوست جدیدش. کمی عقب تر ایستاد و ظهر هم زودتر از روزهای قبلی رفت. این گراز هم فهمیده امروز روز آخر من است. این حیوان ها حسشان قوی است. او هم حس می‌کرد که دیگر جان و توانی برایم نمانده. ناخودآگاه و برای هزارمین بار در آن چند روز بغضم باز شد و اشک از چشم هایم راه افتاد. خدایا...! کمکم کن! نزدیک ظهر به یاد زیارت کربلا افتادم. «مگه نه اینکه ما اومدیم جبهه تا راه کربلا باز بشه؟ خب پس من الآن در مسیر بازشدن حرم امامم، دارم جونم رو میدم. حس کردم دلم حال و هوای تازه ای پیدا کرده. دلم یک زیارت خوب می‌خواست. در ذهنم برای زیارت امام حسین نیت کردم و رویم را به طرفی چرخاندم که حدس می‌ زدم سمت عراق باشد: آقاجان امروز می‌خوام بیام زیارت شما. دلم هوای شما رو داره. الآن فقط شما رو می‌خوام و دیگه هیچ. چشمانم بسته شد و از هوش رفتم. چشم که باز کردم، هنوز هوای زیارت امام را داشتم. به یاد روضه هایی افتادم که مداح ها می‌خواندند: بیاین با پای دل بریم کربا... منم امروز با پای دل میرم زیارت امام حسین. » تصمیم گرفتم در ذهنم به زیارت امامم بروم. خودم را تصور کردم که از این بدن خسته و مجروح دارم جدا می‌ شوم. بعد حرکت می‌کنم به طرفی که انگار می‌دانم به کربلا می‌رسد. از روی کوه ها رد می‌شوم، از یکی دو شهر هم عبور می‌کنم. می ‌رسم به شهری که می ‌دانم کربلا است. جایی از شهر، یک گنبد طلایی هست که من را می ‌کشاند به طرف خودش. می‌ روم جلوتر... بی تاب و بی قرارم. حرم امام را که می ‌بینم، دیگر تاب نمی ‌آورم. گریه ام بیشتر می‌ شود. داخل حرم می‌ شوم. هنوز نمی ‌توانم گریه ام را کنترل کنم. می‌ روم کنار ضریح. سرم را می‌گذارم جایی که حس می ‌کنم پای امام است. سلام می کنم. گریه می ‌کنم.
0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه