شاهکارهای مهندسی دفاع مقدس (سردار شهید مهندس سید محسن صفوی و قرارگاه مهندسی صراط المستقیم)
کتاب حاضر، دربارۀ یكی از برجسته ترین فرماندهان دوران دفاع مقدس و نابغه مهندسی جنگ، مهندس حاج سید محسن (مهرداد)صفوی است که برای آشنایی با طرز تفكر، ویژگی ها و خلاقیت های ایشان در زمان فرماندهی قرارگاه مهندسی صراط المستقیم، تهیه و تدوین گردیده است.
برشی از کتاب
اوایل سال 1356مسئولیت تهیه مواد منفجره و سلاح را به عهده میگیرد و در طول مبارزات خود به شهرهای همدان، کردستان و چند استان دیگر سفر میکند تا اینکه نام او در لیست اسامی تحت تعقیب ساواک قرار میگیرد و دستور تیر برای او داده میشود. به همین دلیل نامش را از مهرداد به محسن تغییر میدهد و پس از آن، به این نام معروف میشود.شهدا شرمنده ایم
شهیدان تا ابد شرمنده هستیم نفس تا می کشیم و زنده هستیم به حق مدیون ایثار شماییم.
در خاطره هایی که در این جلد از سیره شهدای دفاع مقدس است می یابیم که شهدای دفاع مقدس عموما و برخی از ان ها به طور خاص و ویژه ، برخوردها ، رفتارها، گفتارها و منش شان تاثیرگذار، اصلاح کننده و آگاه کننده بوده است.
برشی از کتاب
در یکی از عملیات هایی که رزمندگان اسلام به موانع سیم خاردار برخوردند و برای عبور از آن و با توجه به کم وقت نیاز به فردی داشتند که روی سیم خاردارها بخوابد تا بقیه از روی او رد شوند. داوطلب زیاد بود. ناچار قرعه کشی کردند. قرعه به نام رزمنده ای جوان افتاد. همه اعتراض کردند. به جز یک پیرمرد که می گفت: چه کار دارید. قرعه به نامش در آمده است. همه از پیرمرد بدشان آمد. دوباره قرعه انداختند این بار هم به نام همان جوان در آمد. جوان رزمنده بی درنگ خود را روی سیم های خاردار انداخت و رزمندگان با اکراه از روی او رد شدند. پیرمرد نیامد. به او گفتند چرا رد نمی شوی؟ گفت: باید جنازه پسرم را به عقب ببرم! من به مادرش قول داده ام او را برگردانم. همین از خودگذشتگی و ایثار و از رشادت مردم ما بود که حضرت امام مردم ایران را از مردم زمان رسول ا... و امام علی و عصر امام حسن و امام حسین بهتر می دانست. عزت و عظمت و بزرگی که مردم ایران امروز نزد جهانیان دارند به دلیل ایثارها و همین از خودگذشتگی هاست. مبادا آن ایثار و از خودگذشتگی ها را در کوران زندگی مادی امروزی از دست داده باشیم. گاهی به گلزار شهدا و خانواده شهدا سری بزنیم تا شاید با یاد آوری آن دوران از روزمرگی این دوران در آییم.شوق وصال
برگرفته از زندگی نامه شهید حاج سید احمد عبداللهی است که در سال 1333 در شهرستان فریدن در استان اصفهان متولد شد و در سال 1362 در عملیات والفجر4 در منطقه عملیاتی مریوان به شهادت رسید و علت شهادت اصابت ترکش به جمجمۀ او بود.
برشی از کتاب
اواخـر حکومـت پهلـوی مملکـت حسـابی به هم ریختـه بـود. نیروهای پیـرو امام خمینـی(ره) هرجـا کـه بودنـد، سـعی میکردنـد، بـرای یـاری امـام هـر تلاشـی انجـام دهنـد. در ایـن بیـن عـدهای هم بودنـد که ازطـرف ژاندارمـری و حکومت آن زمـان اجیـر شـده بودنـد تـا نیروهـای به اصطـلاح خودشـان «خرابـکار» را شناسـایی کننـد و دمـار از روزگارشـان دربیاورنـد. بـه ایـن ترتیـب کـه عـدهای افـراد، نیروهـای انقلابـی شـهر خـود را شناسـایی میکردنـد و با چـوب و چماق بـر سـرش میریختنـد و حسـابی از خجالتـش درمیآمدنـد. بلـه آن روزهـا بهای انقلابی بـودن سـخت بـود و مـردم آن را بـا جـان و دل میپرداختند و ترسـی هم از چـوب و چمـاق ایـن و آن نداشـتند. احمـد مـا هـم جـزء نیروهایـی بود کـه اسـمش را به لیسـت «چماق به دسـتان» داده بودنـد و بـه زودی بـه سـراغش آمدنـد...شمع صراط (خاطراتی از شهید سید محسن صفوی)
این کتاب در مورد زندگي و خاطرات شهيد سید محسن صفوي است.
برشی از کتاب
عصر روز عاشورا، عكس حضرت امام را جلو ماشين گذاشتند. با برادرشان آقا سلمان رفتند، چهار باغ عباسي. شب خيلي دير كردند چند ساعتي بود كه حكومت نظامي شروع شده بود و آنها نيامده بودند. ساعت 10/5شب، برادرشان آمدند و گفتند: آقا محسن يا شهيد شده يا دستگير. من اصلاً حرفي نزدم. شهيد زهره بنيانيان آمد جلو. سؤال كرد: جدي مي گوييد!؟ آقا سلمان كه متأثر شده بود، گفت: جان خودم. زهره پس از نگاهي طولاني به من، از آقا سلمان پرسيد. مگر شما با هم نبوديد؟ آقا سلمان زير ضربات سؤال و نگاه ما جا به جا شد و گفت: نزديك ميدان انقلاب، جلو ماشين ها را ميگرفتند و راننده و سرنشين آن را همراه خودشان مي بردند و در صورت ممانعت همان جا به طرفش تيراندازي ميكردند. ما هر دو فرار كرديم. صداي شليك چند تير را شنيدم، اما صداي آقا محسن را نشنيدم. همه جا را جستجو كردم، اما هيچ اثري نيافتم...شکوفه های سرخ (یادنامه شهدای گزبرخوار)
این کتاب در مورد گرامي داشت شهداي گز برخوار است که شامل اطلاعات كلي و مختصر زندگي نامه به همراه فرازهايي از وصيت نامة شهدا تدوين شده است.
اطلاعات ذكر شده بر اساس اسناد موجود در بنياد شهيد يا اطلاعات اخذ شده از خانوادة شهيد است و براي هر شهيد يك زندگينامة مختصر كه نشانگر معرفي اجمالي ايشان باشد ارائه گردیده است.
شقایق عاشق
یکی از شهدایی که میتوان او را مصداق بارز فرد نخبه، آن هم با تعریف شورای عالی انقلاب فرهنگی در "سند راهبردی کشور در امور نخبگان" دانست سردار شهید حسن غازی است.
شهید غازی در سال ۱۳۳۸ در شهر اصفهان و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. او دانشآموز زرنگ و درسخوانی بود. در کنار تحصیل و تعلیم به فوتبال هم خیلی علاقه داشت و بازیکن بسیار قابلی بود. حسنغازی فوتبالیست بود. هافبک وسط بازی میکرد؛ کاپیتان جوانان سپاهان. درست همان وقتی که دعوت میشود به تیم ملی جوانان و در رشتۀ داروسازی دانشگاه اصفهان هم پذیرفته میشود، همه چیز را رها میکند و میرود جنگ.
وقتی میرود جبهه، باز هم سر و کارش با توپ میافتد و میشود فرمانده توپخانه. در یکی از روزهای اسفند 62 از طلایی سپاهان میرسد به طلاییِ طلائیه و برای همیشه آنجا ماندگار میشود.
آن شهید بزرگوار، که از ابتدای جنگ تحمیلی با مسئولیتهای مختلف وارد عرصه های نبرد شده بود در بسیاری از عملیاتها در غرب و جنوب شرکت داشت و بی مهابا به دشمن میتاخت و هرگز ضعف و ناتوانی از خود نشان نمیداد.
فرماندهی کل سپاه نیز به همین علت مسئولیت ایجاد اولین گروه توپخانه سپاه را به ایشان واگذار کرد. بعد از مدتی یگانهای مستقل توپخانه در سپاه با همفکری ایشان به وجود آمدند.
اما سرانجام در یازدهم اسفند۱۳۶۲ عملیات خیبر که برای سامان بخشی به آتش پشتیبانی به خط مقدم محاصره شده طلائیه رفت و تیر بار بدست همپای بسیجیان عاشق ساعتها جنگید و سپس هدف تیر مستقیم تانک دشمن قرار گرفت و آسمانی شد.
پیکر مطهرش در جبهه طلائیه ماند و به علت اینکه عراقی ها آن منطقه را زیر آب بردند دیگر خبری از پیکرش نشد.
شرح بینهایت(خاطرات منتخب جشنواره خاطرهنویسی دفاع مقدس استان اصفهان)
خاطره نویسی یکی از گونه های ادبی معاصر است که نویسندگان با بهره گیری از صنایع لفظی و معنوی، فرهنگ، فضا و شرایط حاکم بر یک دوران و زمانه را نمایان میسازند؛ و خاطره نگاری راهی است برای زنده نگه داشتن یادها و تجربهها تا همچون چراغی فرا روی آیندگان قرار گیرد.
مجموعه حاضر منتخب آثار دومین و سومین جشنواره خاطره نویسی دفاع مقدس استان اصفهان شرح بینهایت است که در سال های1391و1393با این موضوعات برگزار شد.