نمایش 9 24 36

عشق جوانی (خاطرات شفاهی سعید ریاضی‌پور)

قیمت اصلی 125,000 تومان بود.قیمت فعلی 124,500 تومان است.
داستان زندگی سعید ریاضی پور از اوایل دوره نوجوانی یعنی سیزده سالگی به جنگ و جبهه گره خورده است؛ رفتن سعید به جبهه، آشنا شدنش با انسان‌های بزرگی مثل شهید صیاد شیرازی و شهید حاج احمد کاظمی نقطه عطف زندگی‌اش می‌شود و با خاطرات این چهار سال زندگی می‌کند.
برشی از کتاب
با سروصورتی خونی وارد سنگر شدم. حاج‌احمد بی‌قرار ایستاده بود، پرسید:ـ چه خبر؟!هول کرده بودم، مثل رمز بی‌سیم به حرف افتادم:ـ آقامهدی آسمونی شد!حاجی کلافه شد. چند قدم دور خودش زد. مدام دست به سر و ریشش کشید. روی دوزانو نشست و گریه کرد. با گریۀ شدید حاج‌احمد بغضم ترکید. بعد از چند دقیقه ایستاد به نماز. دو رکعت نمازش که تمام شد، آب بود روی آتش. حاجی آرام شد.
0 روز 00 ساعت 00 دقیقه 00 ثانیه

گردان قاطریزه

مستند کتاب گردان قاطریزه بر اساس بیان ساده و دل نشین رزمندگان این گردان تهیه و تنظیم شده است.در بین چهارپایان، قاطر تنها حیوانی بود که در شیب های تند و صعب العبور و مناطق خاص کم نمی آورد و قادر بود مسیر را طی کند؛ پس هیچ راهی نبود بجز آن که از حیوان استفاده شود. برای این کار به تعداد فراوانی قاطر نیاز بود که باید تهیه می شد و در اختیار نیروهای رزمنده قرار می گرفت.در جنگ های کوهستان، قاطر خدمات بسیاری به رزمندگان اسلام می داد. این کتاب خاطراتی است از رزمندگانی که با قاطر، قسمتی از مشکلات جنگ در کوهستان را پیش بردند. 

برشی از کتاب

 آقای کشانی صبح اول صبح گروهان را به خط کرد و خودش هم روبه روی صف ایستاد: خوب، بچه ها امروز آموزش کارکردن با قاطر داریم! همه پخی زدند زیر خنده: ا... ما چیکار داریم به قاطر! اینجا مگه جنگ نیست! پس از اینکه حرفوحدیث ها کم شد، یکی یکی قاطرها را آورد و نشان بچه ها داد؛ نحوۀ پالان گذاری، سوارشدن، رام کـردن، گرفتن افسار و... را باید یاد میگرفتیم. آمـوزش شـروع شده بـود! آن هایی را که میترسیدند، دوپشته سوار میکرد تا ترسشان بریزد. قاطرها وحشی بودند و چون رام نشده بودند، جفتک می انداختند. در آن روزها هم زخمی دادیم و هم دست و پا شکسته. از بس لگد قاطر خورده بودیم، دست و پای بیشترمان کبود شده بود.

مین و مهتاب ( خاطرات رزمنده جانباز حبیب الله اسماعیلی)

80,000 تومان
سلام به تاریکی شب آنگاه که در دل ظلماتش هدایت و نور و عشق را پیدا کردیم نقره‌‌ای‌ترین پلاک‌های دنیا را دیدیم که همچون مدال افتخاری بر سینه سربازان شب روی تخریب می‌درخشید.در دل این تاریکی‌ها و به دور از هیاهو و دوربین‌ها فقط خدا شاهد بود که مین و مهتاب تنها یک عبارت زیبای ادبی نبود بلکه این سربازان شجاع تخریب بودند که در زیر نور مهتاب خطرها را به جان خریدند. چه مین‌ها که خنثی کردند و چه جان‌هایی که در این راه قربانی شد. حبیب‌الله اسماعیلی یکی از همین سربازان جان برکف تخریب است که در این کتاب بخشی از تجریبات تلخ و شیرین ایشان را می‌خوانیم.

برشی از کتاب

بـه خـط رفتیـم. کار شـروع شـد و تعـدادی میـن را مسـلح کـردم و کاشـتم. بعـد از مـدت کوتاهـی بچه‌هـا گفتنـد: «دایـی اسـمال، مین‌هـا تمـام شـد»! تعجـب کـردم؛ چـون کار را تـازه شـروع کـرده بودیـم و از سـه گونـی میـن، حـدود یـک گونـی اسـتفاده شـده بـود! پــس بقیۀ مین‌هــا چــه شــده بــود؟ دوســتان بــا خنــده و خون ً ســردی گفتنــد: «فعــلا کنسـرو ماهـی موجـود اسـت» تعجـب کـردم کـه ایـن چـه شـوخی بی‌جایـی اسـت! بلـه. ظاهـرا قبـل از آمـدن مـا، خشـایار یـک سـرویس تـدارکات بـرای بچه‌هـای خـط آورده و تخلیـه کـرده بـود. بچه‌هـا موقـع پیاده‌شـدن از خشـایار، در تاریکـی شـب، گونـی کنسـرو را به‌جـای میـن برداشـته و بـر دوش گرفتـه و نفس‌زنـان تـا سـنگر کمیـن آورده بودنـد...

فراق در فراق (روایتی از بازتاب ارتحال امام خمینی (ره) در اسارتگاه‌ های عراق)

بدون ترديد استقامت آزادگان در دوران اسارتشان مرهون عشق و علاقه‌ي آنان به حضرت امام خميني(ره) بود، امام عزيزي‌ که راه و رسم عشق ورزيدن به ائمه معصومين علیهم ‌السلام را به ملت شريف ايران و رزمندگان دفاع مقدس آموخت. که در مقدمه‌ي این کتاب خاطرات تلخ و شيرين اسارت تحت عنوان بهانه جويان نيز اشاره شده است از آنجا که تنها اسناد و منابع براي نقل وقايع اردوگاه‌ هاي اسراي ايراني در عراق خود آزادگان مي‌باشند و هيچ گونه فيلم و يا عکس که بيان کننده ماجراهاي پر فراز و نشيب اسارت باشد در دست نيست و فقط به خاطرات شفاهي و کتبي و نامه‌ هاي عزيزان آزاده مي توان استناد نمود، با گذشت بيش از دو دهه از آزادي آزادگان و شهادت و فوت تعداد قابل توجهي از آزادگان عزيز این کتاب تدوين شد.

صدای خروش (مجموعه خاطرات شهدا و رزمندگان استان اصفهان با موضوع همت مضاعف، کار مضاعف)

مجموعه خاطرات شهدا و رزمندگان استان اصفهان با موضوع همت مضاعف، كار مضاعف است.

برشی از کتاب

در خط پدافندي كربلاي 5 آتش دشمن خيلي شديد شـده بـود. بچـه هـا منتظر مهمات بودند. ناگهان در آن شرايط حسين زهرايي مهمـات را روي دوشش گذاشته بود و به طرف خط مي آمـد . حسـين در عمليـات حصـر آبادان يكي از پاهايش مجروح شده بود كه بعد از عمل جراحي كوتـاه تر از پاي ديگرش شده بود . با اين وضعيت در تداركات كار مي كرد و اصولا مهمات را به بچه ها مي رساند. رفته بود نزد دكتر و گفته بود نمي توانم بـا اين پا به راحتي در جبهه بجنگنم، اگر مشكلي نيست پاي راستم را هـم پـنج سانت كوتاه كنيد تا دو تا پا هم اندازه شوند و مشكل رفـت و آمـدم حـل شود. حسين عاشق و دلباخته حضرت زهرا (س) بـود و آخـرش هـم در همـان منطقه شهيد شد.

تسخیر خاکریزهای عشق

خاطرات رزمــندگان شهرسـتان شــهرضا در هشت سال دفــاع مـقدس؛ از کردسـتان تا عملیات ثـامن الائمه است.

برای وطن

برگرفته از زندگینامـه شـهدای روسـتای سـفتجان است.

با خلوت ملکوتیان

برگرفته از یادمان شهیدان هشت سال دفاع مقدس محله لادان است.