حماسه دولاب
حماسه دولاب داستانی بر اساس واقعهی خونین حملۀ ضد انقلاب به روستای دولاب در سال 1360 است.
روستای دولاب در چهل کیلومتری جنوب شهر سنندج در دامنۀ کوه معروف آولان ما بین سنندج و کامیاران، از توابع بخش موچش، منطقۀ اورامان ژاورود شرقی واقع شده است.
برشی از کتاب
عبدالكريم آهي از سر حسرت كشيد و گفت: «گمان نكنم اينا دست از سر ما بردارن. حتماً هنوز پول و آذوقشون تموم نشده و گرنه مياومدن. بايد مواظب باشيم. اينبار نبايد بهشون باج بديم. اونا ميخوان مثل گلين و طاء و سرچين و نزاز توي دولاب هم مقر بزنن. همهي اين آزار و اذيتام مال همينه كه ما به اونا اجازه نداديم توي آبادي بمانن.» حاجي شريف كه تسبيح دانه درشت ياقوتياش را به سرعت حركت ميداد، پايي عوض كرد و گفت: «راست ميگه عبدالكريم، گمان نميره اينا به اين راحتي دست از سر ما بردارن، توي همين آبادي بالايي تمامي مقرها هست؛ يكي مالِ پيكار، يكي مالِ دمكرات، يكي مالِ كومله، يكي مالِ رزمندگان. اونا دار و ندار مردم بيچاره رو با خودشون ميبرن، همين روزهاست كه سراغ ما هم بيان، براي يارمتي جمع كردن.»حماسه پرشکوه
کتاب بر گرفته از زندگی و نهضت سید وسالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین است.
قرآن و عترت پیامبر از یکدیگر جدایی ناپذیرند. چنانکه در حدیثِ متواترِ «إِنِّی تارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلین کتابَ اللهِ وَ عِترَتِی» بر این نکته تأکید شده است که «لَن یَفتَرِقا حتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ» آن دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا در روز قیامت و در جوار حوض کوثر بر پیامبر خدا وارد شوند. از همین رو بین قرآن و عترتِ آن حضرت سنخیت و مشابهتی تام و تمام وجود دارد. در این بین شباهتهای حضرت ابیعبداللهالحسین درخشانتر و چشمگیرتر است. از جمله شباهتهاي قرآن و اهلبيت: تازگی و طراوت آنهاست. بر حسب تجربه و تأییدات نقل، قرآن هر چه خوانده شود و در آن تأمل گردد، نه تنها خستگی و ملالت نمیآورد، بلکه همانند فلز گرانبهایی است که هر چه صیقل داده شود درخشانتر میشود. قرآن مجید نیز هر چه تلاوت شود و در آن تدبّر و تأمّل گردد، تازگياش بيشتر ميشود. وجود مقدّس حضرت سیدالشهداء نیز همينگونه هستند؛ هر چه در زندگي درخشان و برنامههاي آن حضرت بیشتر اندیشه شود و بازگو گردد نه تنها ملالت و خستگی نمیآورد، بلکه طراوت آن فزونی مییابد.
تشابه دیگری که فیما بین قرآن کریم و حضرت سیدالشهداء میتوان یافت این است که هر دو را با عنوان (هُدی) توصیف نمودهاند.
حبیب خدا
شهید شریفیان، اسطورۀ مقاومت و پایداری، نماد راستین حق پرستی در مکتب توحید و در ضیافت عنداللهی بود. جانباز هفتاد درصدی که از تلاش برای پویایی و پیشرفت دست نکشید و به ادامه تحصیل پرداخت و پس از فارغ التحصیلی در رشتۀ پزشکی عمومی دانشگاه اصفهان، در زمینۀ پوست، مو و زیبایی تخصص گرفتند.
حبیب خدا کتاب چهاردهم از مجموعۀ راست قامتان است که به توصیف زندگی شهید حبیب الله شریفیان پرداخته است.
برشی از کتاب
وقتی پدر و مادرش به بیمارستان رسیدند، باور نمیکردند که حبیبشان را برای همیه از دست داده اند. داغ فرزند بسیار سخت است و آن دو برای بار سوم این داغ را تجربه کردند. حبیب پیش خودشان شهید شد. او هر روز شهید میشد. چند شب متمادی جواد در خواب میدید که رسول و مجید کنار پدر نشسته و با او حرف میزنند. اولین فردی که به او خبر شهادت حبیب را دادند، عزیزالـه بود که او هم سریع خود را به بیمارستان رساند و آن قدر دلسوزانه کارها را رتق و فتق داد که واقعا حق رفاقت را تمام کرد. او دوستش را میدید که به آرزوی دیرینه ای که در جبهه های کردستان و جنوب داشت، رسید و به دیار فانی شتافت.جهاد و راهبردهای آن
جهاد یکی از مهمترین احکام و ارکان دینی است که در همه ادیان بزرگ الهی وجود داشته و در اسلام نیز مورد توجه قرار گرفته است. البته دشمن همواره تلاش نموده به شکل های مختلف و به کمک ابزارهای بسیار پیشرفتهی هنری و رسانهای که در اختیار دارد چهره ای کاملا تحریف شده، مخدوش، خشن و نفرت آوری را از جهاد و مجاهد ترسیم کند و با این هدف پیوسته تلاش نموده جهاد را به عنوان جنگ و یا جنگ افروزی القاء نماید. علاوه بر آن به موازات هجوم فرهنگی و رسانهای خود، اقدام بسیار مزوّرانه و فریب کارانه ی دیگری را نیز به کمک سازمان های اطلاعاتی و امنیتی بسیار قدرتمند خود به راه انداخته و گروههای تروریستی خشن و جنایت کاری را سازماندهی کرده و تلاش نموده آن ها را به عنوان نمونه ای از جهاد و مجاهدی که اسلام می گوید القاء نمایند تا افکار عمومی کاملا باور کند که اسلام دین خشونت است و نباید به آن نزدیک شوند. در حقیقت با سازماندهی گروههای جنایت کار و تروریستی هم یک جنگ نیابتی بی رحمانه و البته کم هزینه ای را علیه کشورها و جوامع مخالف خود به راه انداخته و هم با انتشار اخبار جنایات روزانه ی آنان تهاجم فرهنگی شدید و فریب کارانه ای را علیه اسلام مدیریت نموده است.